سيد على خان مدنى - ترجمه الغدیر جلد 22

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 22

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيد على خان مدنى

متولد 1052 متوفى 1120

- " اميمه "، در شب سيزده ذيحجه، همچون ماه عالمتاب يا برتر و رخشانتر از آن، نمايان شد.

- وارد منى شد، تارمى جمره كند، اما دلها را سنگباران كرد.

- او ره طاعات جست تا ثوابى كسب كند، آيا كشتن مهمانان خدا اجر دارد؟

- اگر خواسته بود پاداشى كسب كند، بداند كه با اين حج انواع گناه و وزرانداخته است.

- نگاهايش، حجاج را

- همچنانكه حاجيان قربانى مى كنند

- به كشتن داد.

- او تير نگاه مى اندازد، و چه مى داند كه با اين تيرها چه خونها ريخته است.

- به خدا پناه مى برم، از مهر زيبا رخى، كه بر دل، تيرى مى زند كه خود نمى داند.

-سپيد اندام با پاى سفيد، دخترى كه باكره است.

- پندارى كه اين مايه آرامش و نشاط است. و او سرگرم كننده انسان.
نه بخداى بيت وحجر الاسود، كه چنين نيست.

- آرمان دل من با دل او، و شيوه تفكر من با او تفاوت دارد، و چگونه بياد او مى تواند آرام گيرد؟

- هر گاه به او شكوه خويش ببرم، من از اندوه، هجران گريه مى كنم، و او با رو گردانى خنده مى زند.

- من با اينهمه نعمت فراوان، احساس ذل فقيرى مى كنم، و او خود را در عز توانگر مى پندارد.

- مهر و دوستى او، در من پوستى باقى نگذاشته، و تنها ناله و عشق خانمانسوز، از او بجاى مى ماند.

- هر چه او را ياد مى كنم، آتش عشقم آب ديده را مى افزايد، هر چند كه آب، آتش را فرو مى نشاند.

- بنابراين، بايد اذعان داشت آنكه درپى زن ويبا و دلربا است، همواره گمراه است. و لو كه با ماموران شب زنده دار و شمشيرهاى براق، حمايت و نگهبانى شود.

- من چنين عاشق بيقراررا، كه از روى نادانى در پى نكو رويان است، سرزنش مى كنم. و او را، از اينكه از هجران گلر خان سخن گويد، نهى مى كنم.

- هر گاه از چنين عشقى جان بسلامت ببرم، خوشحال و خوشوقت مى شوم و تو گويى همواره به ملامت آن وادار مى شوم.

- دوستى و محبتى كه من برگزيده ام، هرگز بر عشاق دروغ نمى ورزد، و از فحش و ناسزاى فريفتگى و گمراهى بدور است.

- هيهات كه من در اين عشق و دلدادگى، دروغ و حيله ببينم، چرا كه اين مهر من بر على عليه السلام آن پاكمرد عالم منسوب است.

/ 227