سيد بدر الدين
متولد سال 1062اى پاره كاغذى كه بر روى تو، هر گاه آواى دل خود را رقم زنم بخدا كه اشك خواهم فشاند، بر آن افتاده اى كه پرده اى بر آن افكنده اند.
- هر گاه ديديد كه ابرها اشگريزانند، بگوئيد هواى زيارت كسى را دارند، كه در خاك نجف آرميده است.
- آن خاك پاكى كه فرشتگان خدا، بر كنار آن فرود مى آيند.
- آنجا امامى كه وصى پيامبر بوده، و حيدرى كه پيشوايى همه مخلوقات است، و آن دارنده شرف به خاك سپرده شده است.
- آنجا دوست و برادر پيغمبر، و كسى كه همچون جان او بود خوابيده، كه اگر خواهد، شفاعت خواهد كرد.
- آنجا برادر و فدائى پيغمبر، كه جانش را بخاطر اوفدا كرد، مدفون شده، كه هر گاه روايات و اخبارش را بخوانند يا تحريف كنند، تفاوت ندارد.
- در اينجا امامى مدفون است، كه پيغمبر، او رادر " غدير " به جانشينى خويش بر گماشت، و فرياد شاد باش و تبريك از مردم برخاست، و همه اعتراف كردند.