حسن آل ابى عبدالكريم
- فروع چكامه من، در بديع، اصول شمرده مى شود، و سخن من، ريشه در معانى و بيان دارد.- لبه تيز شمشير فكرتم، هرگز كند نمى شود، و دگر تيغها، دركنار تيغ انديشه ام كند هستند.
- خوبى كه در جانم ريشه دارد، داد و دهش است، و جانم را به هر سو كه خواهد مى كشد.
- اخلاص و صداقتى كه در محبت دارم، مرا راهنمايى مى كند. و آنچه را
قلب سليم مى پذيرد، گردن مى نهم.
- در سلوم راه والاى بزرگيها، گوهرها مى آرايم، و اشعارى مى سرايم، كه فصول آن، حسن سلوك را شرح مى دهد.
- از انديشه خود كاخهاى استوارى پى افكندم و در پيشگاه خداى جليل پاداش بزرگ خواهم داشت.
- آنكه شيفتگى دل را به رخ مى كشد، ريا نمى ورزد، بلكه بيان اين شيفتگى بجهت آنست، كه همچون تيرهايى بر چشم ملحدان مى نشيند و فرو مى رود.
- اين گنجينه وبضاعتى است كه ستودن آن ضايع نمى شود، و يقين دارم كه پاداش بزرگى در پى خواهد داشت.
- با تراويده طبع و چكامه محبت است، كه من به اوج رستگارى مى رسم. و هر گاه خود نيز به جهان دگر منتقل شوم، نام من مى ماند و از صفحه روزگار محو نمى شود.
- بيان اين عشق و و داد است كه شبها را به روز مى آورم، و بهره هامى گيرم تا مگر به وصال جانان برسم.
- خويشتن را يارى و دلدارى مى دهم و دل خود را راهنمايى كرده، مى گويم:
- اى نفس، هرگز از طلب معانى باز نايست، واى دل مباد كه ملامتگر، ترا از اين آرمان به بيراهه بكشاند.