شمس الادب يمنى - ترجمه الغدیر جلد 22

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 22

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح حال شاعر

شيخ احمد پسر حاجى بلادى، دانشمند فاضل و اديب، و از شاعران ستايشگر اهل بيت عليهم السلام است. مراثى فراوانى از او بجاى مانده، و گفته اند كه هزار قصيده در رثاى حسين بن على

- صلوات الله عليهما

- شهيد كربلا دارد كه دردو جلد تدوين كرده است. شيخ لطف الله جد حفصى، بخشى از حسينيه هاى اين شاعر را در مجموعه اى فراهم كرده، كه نسخه هايى از آنرا كه بخط خودش هست بدست آورديم و نمونه اى كه ذكر كرديم، از آن مجموعه برگزيديم. او در علم تاريخ هم تسلطى دارد، و از اجداد صاحب " انوار البدرين " مى باشد، و شرح حالش در كتاب مذكور آمده، و از آن كتاب استفاده مى شود كه در اوايل قرن داوازدهم وفات يافته است.


شمس الادب يمنى

- آنگاه كه با سوران، از ميان قبيله طى مى گذريد، از دل من كه از مهر و دوستى پيچيده شده، احوالى بپرسيد.

- وگرنه بپرسيد كه آواز حدى خوانان اشتران، كه شبانگاهان حركت مى كنند، بكجا رسيده است؟

- هر گاه آن شاخه درختان و تير حوادث نبود، تير ابروان او اين مايه قساوت روانمى داشت.

- بجان پدرت سوگند، من نه دلباخته هند، و نه ستايشگر و غزلگوى زنان هستم.

- آنجا كه پيكرها انسانها ناموزون باشند، هرگز نمى توان به زيبا اندام دلربا پيكرى رسيد.

- من همواره بيادآن زيبا پيكر شب زنده دارى مى كنم، و آرمان بزرگى را پى گيرى مى كنم.

- من هرگز دلباخته و عاشق لهو و لعب نخواهم بود، چرا كه من خود را از لهو و ناشايسته كنار كشيده ام.

- گلهاى زيباى باغها، ديدگان مرا خيره نكرده، و لو آنكه گلهاى شاداب و با طراواتى باشند.

پس از اين بيتها چنين ادامه داده است:
آنگاه كه برق آسمانى، شمشير خود را از غلاف بيرون كشد، من آنرا در آبدانها و گودالهاى بسيار نيكو سراغ مى گيرم.

و اين گودال و آبدان، گودال اشگهاى من است، كه همچون دريايى، از كثرت غم جارى است.

/ 227