واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 127
نمايش فراداده

شراسيف

پرده‏هاى ميان دنده‏هاى پهلو

قلال

جمع قلة: سر كوه

لم يلجئوا

تكيه و اعتماد نكرده‏اند

اوعوا

ياد گرفته و حفظ كرده‏اند

قمراوين

مانند ماه، ما هوش

نابين

دو دندان پيشين

تقرض

با دندان مى‏خورد، مى‏برد

منجل

داس

يرهبها

از آن مى‏ترسد

ذب

دفع و منع نمودن

نزوات

جست و خيزها

اصبعا مستدقة

انگشت نازك

يعنو

خضوع و تواضع ميكند

قياد

كشش و اطاعت

ندى

ترى و رطوبت

يبس

خشكى

اهطل ديمها

بشدت فرو ريخت باران آنرا

بل

تر كرد

جفوف

خشكى

جدوب

بى‏علفى زمين در اثر نبودن باران

خطبه 184

كيفه

باو چگونگى قائل شده است

عنى

قصد كرد

صمد

اراده نمود و منظور كرد

مصنوع

مخلوق و آفريده شده

حول فكرة

گردش و جولان فكرى

لا ترفده

او را يارى نمى‏كند

مشعر

محل و اسباب شعور و احساس،

تشعير مشاعر

آفريدن شعور

بهمة

سياهى و تاريكى

صرد

سرد و سرما

متدانيات

چيزهاى نزديك بهم

لا يحول

تغيير نمى‏يابد