رين
چرك و كثافت
مستودع
محل وديعه و امانت
لم تبرح
ثابت است
عارضة
عرضه كننده، نشان دهنده
غابرين
باقيماندهها
اسدى
عطا و بخشش نمود
اهطعوا
سرعت كنيد، گردن خود را دراز كنيد
كظوا
ممارست و عادت كنيد
اعتاضوا
عوض كنيد
ايقظوا
بيدار كنيد
ارحضوا
بشوئيد
حمام
مرگ
صونوا
نگهداريد و حفظ كنيد
نزاه
پاكان و بريئان
ولاه
جمع واله: عاشق و مشتاق
لا تشيموا
به ابر نگاه نكنيد كه بكجا ميبارد
لا تفتنوا
فريفته نشويد
اعلاق
چيزهاى بند شدنى، چيزهاى نفيس
خالب
برق خالى و فريبنده
محروبة
جنگ زده و از دست رفته
متصدية
زنى كه خود را بمردان نشان داده و جلب نظر ميكند
عنون
ظاهر و نمايان شونده
جامحة
سركشى كننده
حرون
اسبى كه اگر وادار به حركت كنند مىايستد
مائنة
دروغگو
خؤون
خيانت كار
جحود
انكار كننده
كنود
كفران نعمت كننده
عنود
با عناد و دشمنى
صدود
قهر و جدائى كننده
حيود
رمنده و ميل كننده
ميود
مضطرب
نهب
غارت و چپاول
عطب
هلاكت
على ساق
روى پايند
سياق
رانده شدن و حركت كردن