واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 160
نمايش فراداده

قادحة

آتش شعله‏ور

جلب

چيزى كه از محلهاى مختلف جمع شده

جناة

گردآورى شده

افواه

دهانها

كلام 231

بضعة

قطعه گوشت

لا يسعد

يارى نمى‏كند، فراهم نمى‏شود

نشبت

بند و محكم شده است

تهدلت

آويزان شده است

كليل

كند و خسته

معتكفون

ملازمت كننده‏اند

مصطلحون

اتفاق نموده‏اند

عارم

بى‏حيا، بد خلق

شائب

پير

مماذق

كسى كه خوب و بد، محبت و عداوت را بهم مخلوط كند

خطبه 232

طين

جمع طينة: خميره، عناصر تركيب يافته

فلقة

قطعه و پاره

ماد القامة

كشيده قامت

ذاكى العمل

پاك عمل و درستكار

قريب القعر

آنكه ته آن نزديك است (قامتش كوتاه است)

بعيد السير

حركت فكرى او دور است

ضريبة

طبيعت و فطرت

جليبة

آنچه انسان بر خلاف طبع در خود ايجاد ميكند

تائه

حيران و سرگردان

طليق اللسان

كسى كه زبانش آزاد و روان است

حديد الجنان

كسى كه قلب آهنين دارد، تيز قلب است