وجيف
بسرعت و اضطراب راه رفتن، ايجاد اضطراب
ارفق
نرمتر و ملايمتر
حداء
راندن شتر با صدا و ترنم
عنيف
تند خوئى كردن و با شدت كشيدن
اتيح
مقدر شد، فرصت بدست آورد
جيش المرجل
بجوش آمدن ديگ
ابتعت
خريدى
ازعج
با نگرانى حركت داده شده است
خطة
محلى كه دور آن خط كشيده شده
دواعى
اسباب و علل
مردى
هلاك كننده
مغوى
گمراه كننده
يشرع
گشوده مىشود
مزعج
كسى كه با نگرانى حركت داده شده است
ضراعة
ذلت و خوارى
درك
مسئوليت مال شخص ديگر بر آمدن
مبلبل
كهنه و فرسوده كننده،
نجد
مزين كرد
ادخر
مال و ثروت ذخيره كرد
موقف العرض
محل و جايگاه نشان دادن، جايگاه سان ديدن
توافت
بهم ديگر رسيدند، اجتماع كردند
انهد
حركت كن، حملهور شو
تقاعس
باز نشست، خود را عقب كشيد