واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 36
نمايش فراداده

نقموا

عيب گرفتند، انتقاد كردند

خطبه 44- 45

ابتاع

خريد، قبول بيع كرد

سبى

اسير جنگى

اعتق

از اسارت و بردگى آزاد كرد

خاس به

به آن خيانت كرد

بكت

سرافكنده نمود، بسرزنش گذاشت

ميسور

آنچه ممكن و آسان است از ماده يسر

وفور

فراوانى مال و ثروت

مقنوط

نااميد از ماده قنوط: نوميدى

مستنكف

خوددارى كننده از ماده استنكاف: خوددارى كردن

لا تبرح

زائل نمى‏شود، ثابت است

لا تفقد

كم نمى‏شود، ناياب نمى‏گردد

منى

مقدر شده است

جلاء

كوچ كردن و دربدرشدن

كفاف

آن مقدارى كه بانسان كفايت ميكند

بلاغ

آنچه انسان را بمقصد و هدف مى‏رساند

دعاء 46

وعثاء

زحمت و مشقت، مكان خسته كننده

كآبة

غصه و اندوه

منقلب

محل بازگشت، رجوع و بازگشت

مستخلف

كسى كه خليفه و جانشين شده

مستصحب

كسى كه همراه شده است