شقاقى
عداوت و دشمنى من
لا تتراموا
بهمديگر نياندازيد، بيكديگر اشاره نكنيد
ضليل
شخص بسيار گمراه
نعق
صدا بلند نموده است
فحص
جا نموده، زمين را زير و رو نموده است
ضواحى
جمع ضاحية: جاى باز و نمايان
فغرت فاغرته
دهانش را گشوده است
شكيمة
قدرت و قوت، آهن وسط لجام (دهنه)
بدا
آشكار شد
كلوح
ترش روئى و عبوسى
كدوح
خدشه و اثر جراحت، زحمت و مشقت
اينع
ميوه رسيده است، وقت چيدن ميوه رسيده است
تلتف
بهم پيچيده مىشود
يحصد
درو مىشود
يحطم
خرد و شكسته مىشود
نقاش
دقت كردن در حساب و كامل رسيدگى نمودن
رجفت
لرزش و حركت نمود
مزمومة
از كلمه زمام: افسار شده
مرحولة
بار شده از كلمه رحل بمعنى بار و كجاوه
يحفز
بسرعت مىكشاند و حركت مىدهد
نقم
جمع نقمة: خشم و غصب
رهج
گرد و غبار
حس
صداى آهسته
صادفين
اعراض كنندگان