واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 97
نمايش فراداده

كردن بهانه

بواء

مكافات، روبروشدن با نتيجه عمل

بسأ

انس گرفته است

شابت مفارقه

پير و سفيد شد مو هاى سرش

صبغت

رنگى شده است

خلائق

اخلاقيات و روحيات، اوصاف نفسانى

مزبد

كف نموده

لا يحفل

اعتناء نمى‏كند

تشاحوا

نزاع كردند، با هم كش مكش كردند

خطبه 143

تنتصل

تيراندازى ميكند

منايا

جمع منية: مرگ

شرق

گلوگير شدن با مايعات

غصص

گلوگير شدن با طعام و غير آن

جديد

نو، تازه

يخلق

كهنه و فرسوده مى‏شود

نابتة

چيز روينده

محصودة

چيز رسيده و دور شدنى

مهيع

راه وسيع و روشن

عوازم

چيزهاى قديمى، يا چيز هاى يقينى

كلام 144

اعده

آنرا مهيا و آماده كرده است

امده

آنرا يارى كرده است

قيم بالامر

كسى كه بكار جامعه قيام ميكند، خليفه و رهبر جامعه

نظام

ريسمان و رشته‏اى كه دانه‏ها را بآن مى‏چينند

خرز

دانه‏هاى تسبيح و گردن‏بند (مهره)