و اين آن غزا «1» بود كه عايشه صدّيقه را با خود برده بود، و آن دروغ بروى گفته بودند. و بدان غزا اندر تنى چند از انصاريان جنگ كردند و پيش عبد اللَّه بن ابىّ رفتند بگله. و اين انصاريان از كسهاى او بودند و چنين گفتند كه ما اين محمّد را و ياران او را از مكّه بياورديم و برخواسته و بر تن خويش مسلّط كرديم. اگر ما اين بار بمدينه باز رويم هر كى عزيزتر است از ايشان از مدينه بيرون كنيم. چنان كه گفت عزّ و جلّ از گفتار عبد اللَّه بن سلول: يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ: 8 «2».
پس اين خبر باز پيغامبر (عليه السلام) آوردند، و عبد اللَّه بن ارقم آنجا بود، يارى از ياران پيغامبر (عليه السلام) و مر پيغامبر را اين خبر بگفت.
و [پيغامبر] «3» عبد اللَّه بن ابىّ را بخواند و گفت تو چنين گفتهاى.
و عبد اللَّه بن ابىّ سوگند خورد كه من اين نگفتم. و عبد اللَّه بن ارقم بر من اين سخن دروغ همى گويد.
پس خداى عزّ و جلّ آيت «4» فرستاد چنان كه گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ.: 1 إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ، قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ، وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ: 1- 2، ... الى قوله ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ: 1- 2 «5». و اين سورت همه اندرشان عبد اللَّه بن ابىّ فرو آمده است و اندر نفاق و «6» سوگند خوردن او.
آن گاه گفت: لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ: 8 «7».
پس خداى عزّ و جلّ جواب آن منافقان باز داد. گفت:
(1) غزو. (صو. خ) (2) المنافقون، 8 (3) پس يارى از آن پيغامبر آنجا بود نام او عبد اللَّه بن ارقم اين خبر را باز پيغامبر آورد. پيغامبر (عليه السلام). (خ) (4) اين سورة. (خ) (5) المنافقون، 1 و 2 (6) و دروغ گفتن او و. (ن. خ) (7) المنافقون. 8