و اين سورة الانفال بمدينه فرو آمده است اندر كار جهودان مدينه و خواستها و غنيمت ايشان و حربها و كارهاى ايشان كه مر پيغامبر (عليه السلام) [را] بودست با ايشان، و اين قصّهها بگفته آيد بجايگه خويش بسورة التوبة كه پس اين بود. قصّههاى اين سورة بدان سورة بگفته آيد بدين سورة پيوسته «1». و بدين سوره بيشتر ياد كردن حرب بدر است و حرب حنين، و آمدن فريشتگان از آسمان و هزيمت شدن كافران و كشتن ايشان، و آنچه رفته است بدان حصارهاى مدينه بآن جهودان از حربها بحصارهاى خيبر و فدك و وادى القرى و اين همه قصّهها بگفته آمده است بجايگاه خويش، نخواستم «2» كه ديگر باره گفته آيد كه ملالت گيرد و كتاب دراز شود.
امّا اين آية كه خداى گفت عزّ و جلّ: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ، قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ: 1 «3» گفت: مىپرسند ترا از غنيمتها، «4» بگو اين غنيمتها خداى را است و رسول او را تا هر كى را بدين «5» حقى باشد بدهندش. پس گفت بترسيد از خداى و آنچه ميان مسلمانان باشد از معاملت نيكو كنيد اندر غنيمت بحصّت خويش «6» همداستان «7» كنيد، بر يك ديگر افزونى مكنيد «8».
(1)- و حربها كمر پيغمبر را (عليه السلام) افتاد با ايشان و اين قصه بسورة كز پس اين سورة بيايد گفته آيد كه قصههاى آن سورة بدين سورة پيوستست. (خ) (2)- نخواستيم. (نا. خ) (3)- الانفال، 1 (4)- ازين غنيمتها بگو كاين. (خ. صو) (5)- بدين اندر. (خ) (6)- نيكو كنيد يعنى اندر غنيمت بحصه خويش. (خ. نا. صو) (7)- همداستانى. (خ. نا)- همداستان. (صو) (8)- مجوئيد. (نا. صو)