و ديگر آنست چون پيغامبر (عليه السلام) مرا بخانه برد من دوشيزه بودم.
و سديگر آنست كه هران وقت كه جبرايل (عليه السلام) وحى آوردى سوى پيغامبر، او بخانه هيچ زنى از زنان خويش نبودى، و هيچ زن را بنزديك خويش رها نكردى، و مرا از نزديك خويش جدا نكردى تا سخن خداى عزّ و جلّ سوى او آمدى.
چهارم چون منافقان بكار من حديث كردندى و آن دروغ بگفتند خداى عزّ و جلّ بكار من اندر پانزده آيت فرستاد، و مرا براه «1» فرستاد كه تا روز رستخيز آن را برخوانند.
پنجم آنك پيغامبر (عليه السلام) بخانه من بيمار شد.
و ششم آنك بخانه من روح تسليم كرد.
و هفتم آنك تربتش در خانه من است.
و تا پيغامبر (عليه السلام) بمكّه بود نماز فريضه دو نماز همى كردند و چهار همىفرمود. پس چون سال دوّم بود از هجرت نماز پنج كرد و پنج فرمود.
و بدين سال كه پيغامبر (عليه السلام) هجرت [كرد] «3» تاريخ بدان سال در بنهادند، از بهر آنكه تا آن وقت نامها و حكمها همه بىتاريخ بود. پس گفتند كه تاريخ ببايد تا مردمان بدانند كه هر چيزى كه نويسند بچه وقت نوشته باشند. و رسم عرب و عجم چنان بود از پس پيغامبر (عليه السلام) هر آن هنگامى كه وقيعتى افتادى تاريخ از آن جا گرفتندى، چون اصحاب
(1)- برات. (خ) (2)- حديث تاريخ نهادن بروزگار پيغامبر ما (صلوات اللَّه عليه). (خ) (3)- نسخ ديگر.