ترجمه تفسیر مجمع البیان

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

جلد 28 -صفحه : 39/ 35
نمايش فراداده

/ سوره طلاق / آيه هاى 10 - 6

6 . أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُض آرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى .

7 . لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً.

8 . وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً.

9 . فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً.

10 . أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً.

ترجمه

6 - هر جا كه خود به ميزان توانتان سكونت گزيديد، آنان را [هم ]مسكن دهيد؛ و در مسكن و هزينه زندگى ] به آنان زيان وارد نياوريد تا بر آنان تنگ بگيريد [و آنان را از خانه بيرون كنيد]؛ و اگر باردار بودند، هزينه زندگى آنان را بدهيد تا بار خود را [بر زمين ] گذارند؛ پس اگر براى شما [به فرزندانتان ] شير دادند، مزدشان را به آنان بدهيد؛ و [درباره مدت و اجرت شير دادن ] به گونه اى پسنديده با يكديگر مشورت نماييد؛ و اگر به توافق نرسيديد، [كودك را زن ] ديگرى براى او شير خواهد داد.

7 - بايد توانگر از توانگرى خود هزينه نمايد؛ و آن كس كه [رزق و ]روزى اش بر او تنگ شده است، بايد از آنچه خدا به او داده است هزينه نمايد. خدا هيچ كس را جز به [اندازه ] آنچه به او داده است، مكلّف نمى سازد؛ به زودى خدا پس از سختى [و تنگنا]، آسانى پديد خواهد آورد.

8 - و چه بسيار از شهرهايى كه [سردمداران آن ها] از فرمان پروردگار خويش و [ارشاد و رهنمود] پيامبرانش سر باز زدند و ما به حساب آنان سخت [و دقيق ]رسيديم و به عذابى ناشناخته آنان را عذاب كرديم.

9 - و آنان [بدين وسيله طعم تلخ ] پيامد كارشان را چشيدند، و سرانجام كارشان زيان بود.

10 - خدا براى آنان عذابى سخت آماده ساخته است؛ پس هان اى خردمندانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد؛ به راستى كه خدا براى شما [مايه پند و ]اندرزى فرو فرستاده است.

تفسير

دفاع از حقوق زن به هنگام جدايى و طلاق

در آيات پيش، پاره اى از شرايط و تدابيرى كه در آيات قرآن براى پاسداشت حقوق زن و مرد به هنگام طلاق و جدايى انديشيده شده است ترسيم گرديد، و اينك در ادامه همان بحث در مورد زنان طلاق داده شده و روشن ساختن وضعيت هزينه زندگى و مسكن آنان مى فرمايد:

أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ

زنان طلاق داده شده را هر جا كه خود سكونت داريد و با توانتان مى سازد، سكونت دهيد.

به باور گروهى از مفسران پيشين از جمله «حسن»، «سدى»، «جبايى» منظور از «من وجدكم» عبارت از اين است كه: زنان طلاق داده شده را هر جا خودتان سكونت داريد و در توان شما و ملك شماست، سكونت دهيد؛ چرا كه واژه «وجدكم» از «وجدان» مى باشد و منظور اين است كه آن مسكن و خانه اى كه در توان شماست و مى يابيد، آنان را آنجا سكونت دهيد.

و پاره اى بر آنند كه واژه «وجدان» كه در آيه به كار رفته است، نشانگر آن است كه: مردان، زنان طلاق داده شده را بايد به ميزان توان و امكانات خويش از نظر مسكن و هزينه زندگى تأمين نمايند؛ به همين جهت اگر از وسعت و درآمد خوبى بهره ورند، بايد آنان را نيز در همان شرايط تأمين نمايند و اگر در تنگنا هستند باز هم به ميزان درآمدشان.

به هر حال روشن است كه براى زنانى كه با «طلاق رجعى» طلاق داده شده اند، هزينه زندگى و مسكن تا پايان «عدّه» بر عهده شوهر است، امّا در مورد زنانى كه با طلاق «خُلع» و «مبارات» جدا شدند ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى از اهل عراق، اين دو دسته از زنان طلاق داده شده نيز بايد از نظر هزينه زندگى و مسكن تأمين گردند. اين ديدگاه را از «عمر» و «ابن مسعود» روايت كرده اند.

2 - از ديدگاه «شافعى» اين گروه از زنان بايد از نظر مسكن تأمين شوند، امّا هزينه زندگى دريافت نخواهند داشت.

3 - امّا برخى مانند «حسن» و «ابوثور» برآنند كه اين زنان نه حق هزينه زندگى خواهند داشت و نه مسكن.

اين ديدگاه از روايات رسيده نيز دريافت مى گردد و به همين دليل هم اصحاب و همفكران ما اين ديدگاه را برگزيده اند. از جمله روايات مورد اشاره اين روايت است كه «ثعلبى» مى گويد: در مدينه بر فاطمه، دختر «قيس» كه شوهرش او را طلاق داده بود، برخوردم و از وضعيت او پرسيدم؛ او گفت: همسرم مرا با طلاق «بائن» طلاق داد و پس از شرفيابى ام به حضور پيامبر و شكايت از او در مورد درخواست هزينه زندگى و مسكن، پيامبر چنين داورى فرمود كه تأمين هزينه زندگى من در دوران عدّه طلاق، بر او واجب نيست و از نظر مسكن نيز به من دستور داد تا در خانه «ابن ام مكتوم» زندگى كنم.

و نيز «زهرى» از عبدالله آورده است كه: فاطمه، دختر «قيس»، همسر «ابوعمر مخزومى» بود، كه به همراه اميرمؤمنان آن گاه كه آن حضرت را پيامبر به «يمن» فرستاد، او هم به «يمن» رفت.

نامبرده آخرين طلاق از سه طلاق همسر خود را داد و به دو تن از يارانش، به نام هاى «عياش» و «حرث» دستور داد تا هزينه زندگى او را در دوران عده اش بدهند و خود رفت، امّا آن دو به او هزينه زندگى ندادند و گفتند به او نمى رسد.

آن زن به حضور پيامبر رسيد و شكايت كرد و پيامبر فرمود اگر باردار باشد، بايد به او هزينه زندگى بدهند تا فرزندش را به دنيا آورد وگرنه هزينه زندگى از شوهر نمى تواند بخواهد؛ و در مورد مسكن هم دستور داد تا در خانه «ابن ام مكتوم» دوران عدّه را زندگى كند...

پس از مدتى «مروان» زنى را به سوى فاطمه فرستاد تا از اين رويداد و روايت بپرسد، اما پس از پرسش و دريافت پاسخ گفت: ما اين روايت را تنها از يك زن شنيده ايم، از اين رو ما به همان راهى مى رويم كه مردم را بر آن يافته ايم.

هنگامى كه گفتار «مروان» به گوش فاطمه رسيد، گفت داورِ ميان ما و شما با قرآن است كه مى فرمايد: لاتخرجوهن من بيوتهن... لعل الله يحدث بعد ذلك امراً

نه شما آنان را از خانه هاى خودشان بيرون كنيد و نه آنان در دوران عدّه بيرون بروند... شايد خدا پس از اين شرايط، احكام و مقررات تازه اى پديد آورد.

آن گاه افزود: آنچه شما مى گوييد مربوط به زنانى است كه با طلاق رجعى جدا شده اند و در آنجا براى شوهرانشان حق بازگشت و رجوع مى باشد و به همين دليل هم تاپايان عدّه بايد هزينه زندگى و مسكن آنان را تأمين كنند، امّا در مورد طلاق «بائن» و «مبارات» پس از طلاق سوم - كه ديگر جايى براى رجوع و بازگشت نيست - ديگر چه جاى لعل الله يحدث بعد ذلك امراً پديد آمدن تازه اى خواهد بود؟

در ادامه آيه مى افزايد:

وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَ

به زنانى كه طلاق داده ايد، فشار و زيان وارد نياوريد تا كار را بر آنان سخت گيريد و كارى كنيد كه ناگزير گردند از سكونت در خانه شما و يا دريافت هزينه بگذرند و جان خود را نجات دهند.

«ابومسلم» مى گويد منظور اين است كه: به زنان خود كه طلاق آنان را داده ايد به گونه اى هزينه زندگى بدهيد و از نظر مسكن آسايش آنان را تأمين نماييد كه زندگى و راحتى و آرامشِ فكرىِ آنان را بسنده كند و كارى نكنيد كه زندگى برايشان دشوار گردد.

وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَ

و اگر باردار باشند هزينه زندگى آنان را تا پايان به دنيا آوردن فرزندشان بدهيد، چرا كه با به دنيا آمدن فرزندشان «عدّه» آنان به پايان مى رسد.

با اين بيان قرآن شريف هزينه زندگى و مسكن را براى هر زن طلاق داده اى كه باردار باشد واجب مى سازد، خواه جدايى او با طلاق «رجعى» باشد و خواه «بائن».

فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَ

و اگر آن زن ها حاضر شدند تا فرزندتان را، پس از جدايى شير دهند، مزد آنان را براساس عدل به آنان بپردازيد.

وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ

و در مورد سرنوشت فرزندتان با آنان مشورت كنيد و به گونه اى شايسته با يكديگر براى سلامت و سعادت او همكارى نماييد.

به باور گروهى روى سخن در آيه با مرد و زنى است كه درگير طلاق و جدايى هستند، و واژه «أتمروا» كه از ماده «ايتمار» برگرفته شده، به مفهوم پذيرش فرمان و دستور و قانون پذيرى است؛ و بدين وسيله قرآن به زن و مردى كه در كشمكش طلاق و جدايى هستند دستور مى دهد كه فرمان خدا را در مورد شير دادن كودك، پرداخت اجرت در اين مورد، و رعايت حرمت و حقوق متقابل را بپذيرند تا فرزندشان از اين راه صدمه نخورد.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: وقتى زن و مردى از هم جدا شدند و در آن ميان پاى كودك شيرخوارى در ميان بود، هر كدام از شما كه مى توانيد آن مادر را به شير دادن شايسته به كودك خويش، و آن پدر را به پرداخت هزينه و اجرت عادلانه راضى سازيد تا نه مرد و زن در اين ميان حق خويش را پايمال شده بنگرند و نه كودك از شير خوردن و پرستارى دچار كمبود گردد.

«كسايى» مى گويد: واژه «أئتمار» به مفهوم مشورت نمودن است و آيه «يأتمرون بك...» نيز در سوره ديگر به مفهوم همين مشاوره و مشورت نمودن آمده است؛ به همين دليل در آيه مورد بحث منظور اين است كه: شما زن و مردى كه با طلاق و جدايى، پيوند خانوادگى را گسستيد، اينك در مورد شير دادن و پرستارى كودك نورس خويش با يكديگر به مشورت و چاره انديشى بنشينيد و با خردمندى و خردورزى راهى در پيش گيريد كه فرزندتان از مهر مادر و محبت پدر و ظرافت هاى تربيتى و عاطفى محروم نگردد.

گفتنى است كه واژه «ايتمار» و ماده آن در ادبيات و شعر عرب نيز به مفهوم مشورت و چاره انديشى به كار رفته است كه يك نمونه آن اين شعر است:


  • احار بن عمرو كانّى خمر و يصدوا على المرء ما يأتمر

  • و يصدوا على المرء ما يأتمر و يصدوا على المرء ما يأتمر

هان اى فرزند «عمرو»! گويى من خمار و غافل هستم؟ و راستى كه بر انسان آنچه مى انديشد و تدبير مى كند فرود خواهد آمد...

وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى

و اگر هر كدام بر ديگرى سخت گرفتيد و نتوانستيد در مورد شير دادن كودك و اجرت آن كار به توافق برسيد، ديگرى مى تواند فرزند شما را شير دهد تا كشمكش ها در اين مورد پايان پذيرد.

به بيان روشن تر منظور اين است كه اگر: زن و مردى كه جدا شده اند در مورد شير دادن و پرستارى كودك خود نتوانستند به توافق عادلانه و انسانى نايل آيند، پدر مى تواند كودك را براى شيرخوارگى و پرستارى به زن ديگرى كه داراى شرايط لازم باشد بسپارد و اجرت او را بدهد.

آن گاه در همين مورد مى افزايد:

لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ

بايد آن پدرى كه داراى ثروت و امكانات مالى است، از امكانات خويش بهره گيرد و با تناسب منطقى در راه شير دادن و پرستارى كودك خويش به مادرش اجرت دهد.

ممكن است منظور اين باشد كه: پدران ثروتمند كه كودك خود را به هنگام جدايى و طلاق به مادر كودك و يا هر زن ديگرى مى سپارند، در خور توان و امكانات خويش بزرگمنشانه اجرت دهند،

وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ

و كسانى كه تنگدست هستند و امكان مالى آنان محدود است، آنان نيز در خور توانشان هزينه نمايند.

لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها

خداى فرزانه هيچ كس را جز به اندازه توان و امكاناتش موظف به انجام كار نمى سازد، و هرگز از هيچ انسانى كارى فراتر از شعور و قدرت او نمى خواهد.

سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً

به زودى خدا پس از سختى و گرفتارى، آسانى و راحتى، و پس از تنگدستى و فقر، توانگرى و توسعه پيش مى آورد.

به نظر مى رسد كه فراز پايانى آيه بيانگر يك اصل كلّى و در راه آرامش خاطر بخشيدن به همه مردم، به ويژه ياران پيامبر است كه در آن زمان در شرايط سخت اقتصادى زندگى مى كردند و از ثروت و امكانات بى بهره بودند؛ آرى، به آنان روشنگرى مى كند كه روزگار هماره يك رنگ و يك حال نخواهد بود و آنان نيز خواهند توانست در پرتو مشورت و همكارى با يكديگر و چاره انديشى و تدبير شايسته كارها، تاريخ را تغيير دهند و به رفاه و آسايش برسند.

فرجام عبرت انگيز اصلاح ناپذيران و حق ستيزان

پس از ترسيم پرتوى از مقررات عادلانه و انسانى براى اداره شايسته و بايسته خانه و نظام خانواده و نيز چگونگى جدايى و طلاقِ خداپسندانه، اينك قرآن مردم حق طلب و اصلاح پذير را به سرنوشت تكاندهنده و فرجام تيره و تار اصلاح ناپذيران و سركشان توجه مى دهد و مى فرمايد:

وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ

و چه بسيار از شهرهايى كه سردمداران و صاحبان قدرت ها و ثروت هاى بادآورده و بى حساب و كتاب آن ها در برابر فرمان پروردگار خود و پيام آورانش به سركشى و طغيان گرى و حق ناپذيرى برخاستند و در نافرمانى و گناه و ستم و حق كشى و تجاوز از مرزهاى مقررات او اصرار ورزيدند.

فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً

و ما نيز به حساب آنان سخت رسيديم و با دقت و خورده گيرى و حق طلبى و كشيدن آنان به پاى حسابرسى و باز خواست، آنان را به كيفر كردارشان رسانديم.

«مقاتل» مى گويد: خداى فرزانه جامعه ها و تمدن ها و بندگان خويش را به كارهايى كه در دنيا انجام مى دهند، به محاسبه پذيرى و حساب مى كشد و آنان را به كيفر كارشان به عذاب گرفتار مى سازد.

وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً

و آنان را به عذاب سخت و ناشناخته عذاب كرديم.

در آيه شريفه كيفر سركشان و عذاب آنان را به محاسبه و حسابرسى از عملكرد آنان تعبير مى كند، و عذاب نابودكننده دنيا را بر آنان شايسته مى نگرد؛ امّا به باور پاره اى منظور از عذاب، نه سقوط و نابودى و فروپاشى آن جامعه ها و كيفر آن شهرها در دنيا، بلكه هشدار از عذاب آتش در سراى آخرت است و ماضى به مفهوم مستقبل آمده است؛ و واژه «نُكر» به مفهوم ناشناخته و بى سابقه است.

پاره اى نيز برآنند كه: در آيه تقديم و تأخير مى باشد و در حقيقت اين گونه است كه: ما آنان را در دنيا به وسيله گرسنگى، قحطى، جنگ ها و خشونت هاى هستى سوز و ديگر بلاهاى اجتماعى به كيفر حق ناپذيرى و سركشى شان رسانديم و در سراى آخرت نيز از آنان سخت حساب خواهيم كشيد.

منظور از حساب سخت به باور پاره اى، آن حسابرسى دقيقى است كه در آن، گذشت و چشم پوشى در كار نخواهد بود.

آن گاه مى افزايد:

فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها

پس آنان بدين وسيله كيفر زشت عملكرد كفرگرايانه و اصلاح ناپذير خود را چشيدند؛

وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً

و پايان كار آن ها زيان و زيانكارى در اين جهان و سراى آخرت بود.

گفتنى است كه منظور از اين عذاب، عذاب دردناك سراى آخرت است كه آيه بعد نيز همين نكته را نشان مى دهد.

و در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً

خدا براى آن سركشان و حق ستيزيان عذابى سخت فراهم ساخته است.

فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا

پس اى خردمندان و خردورزانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و به همان ستم و بيداد و حق كشى و حق ستيزى كه آن خودكامگان و انحصارگران دست يازيدند و نابود شدند، دست نيازيد كه همان بلا و كيفر دردناك بر شما نيز فرود مى آيد.

در آيه شريفه، قرآن مردم توحيدگرا و كمال جو را مخاطب مى سازد و آنان را وصف مى كند، چرا كه اين مردم كمال طلب و خداجو و توحيدگرا هستند كه از قرآن و مفاهيم بلند و معارف انسان پرور آن بهره مى برند، نه حق ستيزان و اصلاح ناپذيران.

قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً

راستى كه خدا آن چيزى را كه مايه يادآورى و تذكر است به سوى شما فرو فرستاد.

به باور «حسن» منظور از «ذكر» در آيه، وجود گرانمايه پيامبر است.

اين ديدگاه از امام صادق نيز روايت شده است.