5. كتابشناسي قرآنهاي مترجَمِ مورد استفاده، در انتهاي مقاله آمده است.
ترجمه، فني ظريف و لغزنده است. هرگونه ناآگاهي و غفلت از مقتضيات زبان مبدأ يا مقصد ميتواند براي مترجم خطا آفرين و لغزش برانگيز باشد؛ خاصه اگر متن مورد ترجمه شاهكاري ادبي يا كلامي معجزهسان باشد، به همان نسبت كار مترجم دقيقتر، دشوارتر، و ضريب احتمال خطاي او بالاتر است.
از لغزشگاههاي ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي عدم دقت و توجه در برگردان موصوف و صفاتي است كه در تركيبهاي اضافي يا غير آن در قرآن آمده است. ساختار زبان عربي به گونهاي است كه اگر كلمه مضافي صفت بگيرد، آن صفت پس از مضافٌ اليه، و در صورت تتابع اضافات بعد از آخرين مضافٌ اليه ميآيد. البته گاه نيز ممكن است اضافهاي در كار نباشد بلكه در الگويي مشابه، جار و مجرور بين وصف و موصوف فاصله شود. اما ساختار زبان فارسي چنين نيست بلكه صفت را معمولاً پس از موصوف ميآورند و چيزي بين آنها فاصله نميشود. عدم توجه به اين نكته موجب لغزش برخي از مترجمان قرآن در الگوهاي ياد شده گرديده است.
علاوه بر اين، ميدانيم كه در زبان عربي اگر مضافٌ اليهي صفت بگيرد، معمولاً آن صفت به دنبال مضافٌ اليه قرار ميگيرد. در اينگونه موارد زبان عربي و فارسي از الگوي مشابهي پيروي ميكنند. اما بعضي از مترجمان در ترجمه اين قبيل الگوها دچار اشتباه شده و مضاف را موصوف پنداشتهاند، و اين خود پارهاي ديگر از لغزشهاي آنان را سبب شده است.
اينك با در نظر گرفتن تفاوتهاي ساختاري زبان عربي و فارسي و نيز توجه به برخي لغزشگاههاي ترجمه قرآن، به بررسي ترجمههاي دوازدهگانه سابق الذكر در سه محور ميپردازيم: