(پول كلارنس ابرسوله) مي گويد:.
اين كه بشر در ماوراي فهم و ادراك خود لزوم وجود صانع را درك مي كند، دليل بزرگ بر وجود خداوند است.
مجموع اين بيانات نشان مي دهد كه در روح انسان غير از ابعاد سه گانه معروف، يك بعد ديگر به نام (حس مذهبى) و حس خداخواهي و خداجويي و توجه به خدا هست و تمام افراد بشر به مقتضاي فطرت خود، خواه ناخواه، به سوي آن كشيده مي شوند. از آن جا كه اين توجه يك امر غريزي و فطري است، عاملي جز نهاد انسان و فطرت اصيل انساني ندارد و هر نوع جذبه و كشش به معنويات، ميوه و ثمره آن است و مولود استدلال هاي فلسفي نيست.
اين راز بزرگ سرشت انساني كه دانشمندان و بزرگان علم و دانش، پرده از آن برداشته اند يكي از حقايق ارزنده قرآن است كه چهارده قرن پيش به وسيله پيامبر اكرم(ص)بيان شده است.
قرآن كريم مي فرمايد:.
فَاَقم وَ جهكَ للدّين حنيفاً فطرتَ اذ الَّتي فَطَرَ الناسَ عَلَيها لا تبديلَ لِخَلقِ اذ ذلكَ الدّين القيِّم ولكنّ اكثر الناس لايعلمونَ؛ (2) .
به آيين راست خدا رو آور؛ آييني كه خدا آفرينش انسان را بر پايه آن نهاد، خلقت خدا تغيير پذير نيست و اين است آيين استوار، ولي اكثر مردم نمي دانند.
مقصود از (آيين حنيف) در اين آيه كه آفرينش انسان بر روي آن استوار شده است همان آيين توحيد و خداپرستي است و اين آيه با صراحت كامل هر نوع انحراف از جاده توحيد را مخالف فطرت انساني دانسته و آن را غير استوار و لرزان مي داند.
امام صادق (ع)اين آيه را چنين تفسير مي فرمايد:.
فطرهم علي التوحيد؛ (3) خدا مردم را بر فطرت توحيد خلق كرده است.
مردي به محضر امام صادق (ع)شرفياب شد و درخواست نمود كه او را به سوي خدا راهنمايي كند. امام صادق (ع)با طرح مثالي كه در برخي از آيات قرآن مجيد هم به آن اشاره شده است او را متوجه فطرت خود نمود و فرمود:.
آيا تا كنون با كشتي مسافرت كرده اى.
- آرى.
- آيا اتفاق افتاده كه كشتي بشكند و در آن جا نه كسي باشد كه تو را نجات دهد و نه شنا كردن بدانى.
- آرى.
- آيا در آن هنگام، به فكر تو رسيده است كه قدرتي هست كه بتواند تو را از آن مهلكه نجات بخشد.
- آرى، او همان خداي تواناست كه هنگامي كه تمام وسايل مادي از كار مي افتد و نجات بخش و دادرسي در ميان نيست انسان، خواه ناخواه به او متوجه مي گردد و دل به او مي سپارد.
مقصود از خداشناسي از راه استدلال، اين است كه انسان در پرتو عقل و خرد، خداي جهان را بشناسد و مزيت اين نوع خداشناسي بر خداشناسي از راه فطرت كه در درس گذشته درباره آن بحث شد اين است كه توحيد فطري در عين شرافت و لطافت نمي تواند راهنماي ديگران باشد، بلكه هر فردي بايد شخصاً كشش و جذبه فطري خود را به سوي خدا احساس كند، زيرا احساس دروني را نمي توان از طريق گفت و شنود به ديگران انتقال داد و درك آن جز از راه شهود و لمس باطني امكان پذير نيست.
اما توحيد استدلالي علاوه بر اين كه مي تواند راهنماي شخص استدلال كننده به سوي خداي جهان باشد مي تواند سرچشمه تحولي در فكر ديگران نيز باشد؛ زيرا توحيد استدلالي نتيجه يك سلسله دلايل علمي و فلسفي است كه مي توان آنها را به جهانيان عرضه داشت و مردم را با استدلال هاي مربوطه و نتايج آن آشنا ساخت و بسان ساير مسائل علمى، آنها را به ديگران آموخت و انتقال داد.
خلاصه، راه دل و فطرت، گرچه يك راه كامل، لطيف و لذت بخش است، ولي قابل انتقال به ديگران نيست. پس براي گسترش توحيد و همگاني ساختن آن ناچاريم از راه عقل و استدلال وارد شويم و با راهنمايي عقل بدان رهنمون شويم.
نظام جهان آفرينش، روشن ترين و همگاني ترين برهان خداشناسي است. قرآن مجيد و پيشوايان بزرگ اسلام با بيانات مؤكدى، مردم را به مطالعه كتاب آفرينش دعوت نموده اند، كتابي كه سراسر صفحات و سطور آن گواه روشني بر نظم و ترتيب، محاسبه و اندازه گيري و دخالت علم و حكمت در آفرينش آن است. حتي به اين دعوت كلي اكتفا نكرده با بيان نمونه هايي از نظام حيرت انگيز اين جهان، راه مطالعه و بررسي را به روي عموم گشوده اند.