اسلام با واقع بيني خاصي انسان را آن چنان كه هست مورد بررسي قرار داده و در تشريع خود به يك طرف توجه نكرده است، زيرا به خوبي تشخيص داده است كه انسان، موجودي يك بعدي نيست و در ميان انسان ها آن فردي سعادتمند است كه مقتصد و ميانه رو باشد و به هر دو جنبه جسمي و رواني متوجه گردد، از اين جهت امت اسلامي را امت وسط معرفي كرده مي گويد:.
وَكَذلكَ جَعَلناكُم اُمَّةً وَسَطاً؛(16)
.
ما هم چنان شما را امت ميانه قرار داديم. (17).
دستورات اسلام در رهبري تمايلات مادي و بهره برداري از مظاهر زندگي بيش از آن است كه حتي بتوانيم به گوشه اي از آن اشاره كنيم.
شما مي توانيد با ملاحظه آيات و رواياتي كه پيرامون موضوعاتي از قبيل قضاوت و داورى، كار و كوشش، كشاورزي و دام دارى، رعايت پيوند خويشاوندى، ضيافت و مهمان نوازى، مجالست و هم نشينى، حسن خلق و خوش رويى، رعايت عهد و پيمان، احترام به امانت و حقوق مردم، عيادت و ديدار بيماران، همدردي با مصيبت زدگان، مشاوره و تبادل نظر در كارها، مسافرت و جهانگردى، جهاد در نبرد با دشمن، احترام به گذشتگان، حمايت از حيوانات و ... وارد شده است از بسياري از قوانين اجتماعي آگاه گرديد و در نتيجه معلوم گردد كه اسلام در عين دعوت به معنويت و روحانيت از تشريع قانون براي اداره امور زندگاني بندگان غفلت نورزيده است و قوانين و تشريعات اسلام منحصر به برخي آداب اخلاقي و مراسم بي روح نيايش كه بر معابد و كليساها حكم فرماست نيست، بلكه آيين اسلام در قلب اجتماع قرار گرفته و از تدبير امور زندگي بندگان، از سياست و كشورداري و ديگر امور چشم نپوشيده است.
اسلام در مبارزه با عفريت جهل و نادانى، گسترش نظارت عمومى، تعليم فرزندان، خدمت به خلق و بندگان خدا، ياري مظلومان و ستم ديدگان، نحوه روابط مسلمانان با ملت هاي اجانب و بيگانگان، نحوه رفتار با خدمت كاران، پرداخت حقوق مالي و ماليات هاي اسلامى، بخشش در راه خدا، عفو و اغماض، دوري ازنفاق و دورويى، حسن ظن و اعتماد به ديگران و... بياناتي بس شيوا دارد كه منعكس كننده روح اعتدال و ميانه روي اسلام در امور زندگي و بهره برداري از لذايذ دنياست.
تشريع اين همه قوانين از عهده يك لجنه بزرگ حقوقي خارج است تا چه رسد به يك فرد عامي و درس نخوانده.
1. قُل لَئِن اجتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الجِنُّ عَلي اَن يَأتُوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لايَأتُونَ بِمِثلِه وَ لَو كانَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظَهيراً (اسراء(17) آيه 88). 2. انبيا(21) آيه 22. 3. حج (22) آيه 72. 4. هود(11) آيه 44. 5. يوسف (12)آيه 80. 6. اسراء(17) آيه 88. 7. طبرسى، احتجاج،ص 255. 8. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 455. 9. نساء(4) آيه 82. 10. زمر(39) آيه 9. 11. انفال(8) آيه 60. 12. روم(30) آيه 30. 13. مائده(5) آيه 91. 14. ا نجيل متى، فصل پنجم، جمله 39. 15. از باب نمونه، به سفر تثنيه، باب ششم، جمله هاي 2418.17 مراجعه شود. 16. بقره(2) آيه 143. 17. برخي ازمفسران آيه راچنين تفسير كرده اند، به تفسير المنار، ج 2،ص 4 مراجعه شود.