میزان الحکمه

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

جلد 13 -صفحه : 248/ 212
نمايش فراداده

جواب اين سخن اين است كه همان موضوع اتمام حجت خود حجت و دليلى است بر اين كه سعادت شـخص سعادتمند و بدبختى فرد بدبخت يك امر لازم و ضرورى و تخلف ناپذير نمى باشد,زيرا اگر سعادت و شقاوت از لوازم ذاتى بودند براى رساندن آن ها به ذات نيازى به حجت و برهان نداشتند, چرا كه ذاتيات حجت بردار نيستند بنابراين حجت (الهى ) بى معنا و لغو مى شود.

هـمـچـنـيـن اگر سعادت و شقاوت بر طبق قضاى حتمى و ازلى خداوند لازمه ذوات باشند و نه بـه اقـتـضـاى ذاتـى , ايـن مردم بودند كه بر خداوند سبحان حجت داشتند و بنابراين اتمام حجت خـداونـد كـارى لـغـو و بيهوده مى شد پس , درست بودن اقامه حجت از سوى خداوند, خود نشان مى دهد كه سعادت وشقاوت به هيچ وجه لازمه ذات انسان نيست بلكه ناشى از اعمال نيك و بد او و عقايد و باورهاى درست و نادرست وى مى باشد.

عـلاوه بـر ايـن , مـتوسل شدن انسان به طور طبيعى و فطرى به ابزارهايى چون آموزش و پرورش وهـشـدار و بـشـارت و وعـده و تـهـديـد و امـر و نـهـى وامثال اين ها, براى رسيدن به مقاصد و اهـداف زندگى , خود روشنترين دليل است بر اين كه انسان در درون خود حس مى كند كه بر سر يك دو راهى قرار دارد: راه سعادت و راه شقاوت و حس مى كندكه مى تواند هر راهى را كه بخواهد انتخاب كند وبپيمايد و براى هر كارى كه انجام مى دهد پاداش مناسب با آن را مى يابد.

خـداى مـتـعال مى فرمايد: ((و اين كه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست و (نتيجه ) كوشش او به زودى ديده خواهد شد سپس هر چه تمامتر وى راپاداش دهند)).

اين يك نوع ارتباط ميان اعمال و صفات باذات ها و درون هاست نوع ديگرى از ارتباط نيزهست كه مـيان اعمال و صفات با اوضاع و احوال وعوامل بيرون از ذات انسان يعنى محيط زندگى وفضاى زيـسـت او وجود دارد مانند آداب و سنن ورسوم و عادت هاى ديرين زيرا اين عوامل نيزانسان را به سمت انجام كارهايى سازگار با آن ها فرامى خوانند و او را از مخالفت و ناسازگارى با اين عوامل باز مى دارند و چيزى نمى گذرد كه يك ريخت و ساختار جديد و ثانوى به انسان مى بخشند,به طورى كه اعمال و كردارهاى او با اوضاع و احوال پيرامون او كه در محيط زندگيش جمع شده اندمنطبق مى گردد.

ايـن رابـطه نيز غالبا در حد اقتضاست , منتها گاهى اوقات چنان ريشه دار و پا برجا مى شوند كه , با تـوجـه بـه رسـوخ مـلـكـات و صفات رذيله يا فاضله در نفس انسان , ديگر اميدى به بركندن آن ها نـمـى مـاند دركلام خداى متعال هم اشاره اى به اين نكته شده است مثلا مى فرمايد: ((كسانى كه كـافـر شـده انـد يكسان است براى آنان كه هشدارشان بدهى يا هشدارشان ندهى , ايمان نمى آورند خـداوند بر دل هاى آنان وبر شنوايى ايشان مهر زده و برديدگانشان پرده اى است )) و آيات ديگرى از اين قبيل .