قرآن :.
((و نـيـك مى دانيم كه آنان مى گويند : جز اين نيست كه بشرى به او مى آموزد (نه , چنين نيست , زيرا) زبان كسى كه (اين ) نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين (قرآن ) به زبان عربى روشن است در حقيقت كسانى كه به آيات خدا ايمان ندارند, خدا آنان را هدايت نمى كند وبرايشان عذابى دردناك است )).
((پس , از او روى برتافتند و گفتند : تعليم يافته اى ديوانه است )).
((پـس , انـدرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه يا مى گويند : شاعرى است كه انتظار مرگش را مى بريم (و چشم به راه بد زمانه بر اوييم ) بگو : منتظرباشيد كه من نيز با شما از منتظرانم آيا پندارهايشان ,آنان را به اين (موضعگيرى ) وا مى دارد يا (نه ) آن هامردمى سركشند؟ يا مـى گـويـنـد : آن را بر بافته است ؟ (نه )بلكه باور ندارند پس اگر راست مى گويند, سخنى مثل آن بياورند)).
(((قـرآن ) قـطعا گفتار فرستاده اى بزرگوار است و آن گفتار شاعرى نيست (كه ) كمتر (به آن ) ايـمان داريد و نه گفتار كاهنى كمتر پند مى گيريد (پيام ) فرود آمده اى است از جانب پروردگار جهانيان و اگر (او) پاره اى گفته ها برما بسته بود, دست راستش را سخت مى گرفتيم سپس رگ قلبش را پاره مى كرديم و هيچ يك از شما مانع از(عذاب ) او نمى شد)).
((و گفتند : اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است , به يقين تو ديوانه اى اگر راست مى گويى چرا فـرشته ها راپيش ما نمى آورى ؟ فرشتگان را جز به حق فرونمى فرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند)).
((و مى گفتند : آيا ما براى شاعرى ديوانه , دست ازخدايانمان برداريم ؟ ولى نه ! او حقيقت را آورده وفرستادگان را تصديق كرده است )).
((و هـنـگـامـى كـه عيسى پسر مريم گفت : اى فرزندان اسرائيل , من فرستاده خدا به سوى شما هـسـتم تورات راكه پيش از من بوده تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد, گفتند : اين سحرى آشكاراست )).
((نـزديك شد قيامت و شكافته شد ماه و هرگاه نشانه اى ببينند روى بگردانند و گويند : سحرى دائم است )).
((آن گاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد و گفت : اين (قرآن ) جز سحرى كه (به برخى ) آموخته اند, نيست )).
((بـديـن سان بر كسانى كه پيش از آن ها بودند, هيچ پيامبرى نيامد جز اين كه گفتند : ساحرى يا ديوانه اى است )).
تفسير:.
ابن عباس مى گويد : قريش گفتند : اين قرآن ازنزد خدا نيست , بلكه بلعام آن را تعليم مى دهد و بلعام آهنگرى بود مسيحى و اهل روم كه در مكه به سرمى برد ضحاك مى گويد : مقصود قريش از آن شخص , سلمان بود مجاهد مى گويد : مقصود بنده اى از بنى حضرمى است به نام يعيش با وارد شـدن اين اتهام از سوى قريش , اين آيه نازل شد : ((و ما نيك مى دانيم كه آنان مى گويند : جز اين نيست كه آن رابشرى تعليم مى دهد )).