میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ـ بكر بن عبداللّه : عمر بن خطاب برپيامبر(ص ) وارد شد ديد آن حضرت از رمق افتاده ـ يا گفت : تـبـدار است ـ عمر گفت : اى رسول خدا, چقدر ناخوش احوال هستيد؟ پيامبرفرمود : با اين حال ,
ديشب سى سوره از جمله سبع طوال   ((4)) را قرائت كردم عمر عرض كرد :اى رسول خدا, با آن كه
خـداونـد گـناهان گذشته وآينده شما را آمرزيده است , اين چنين خود را به زحمت مى اندازى ؟ حضرت فرمود : اى عمر,آيا بنده اى سپاسگزار نباشم ؟ .

ـ طـاووس فـقـيـه : در حجر, امام سجاد(ع )را ديدم كه نماز مى خواند و دعا مى كند ومى گويد : بـنـده ات در درگـاه توست , اسيرت درآستان توست , بينوايت در آستان توست ,گدايت در آستان
تـوسـت , از چـيزى به تو شكوه مى كند كه بر تو پوشيده نيست در خبرى آمده است : مرا از درگاه
خود مران .

فـاطمه , دختر على بن ابى طالب , نزد جابر بن عبداللّه رفت و گفت : اى صحابى رسول خدا(ص ),
مـا بـه گـردن شما حق و حقوقى داريم و يكى از حقوق ما به گردن شما اين است كه اگرديديد
يـكـى از مـا از شدت عبادت خودش را ازبين مى برد, خدا را به ياد او آوريد و از وى بخواهيد كه به
جـانـش رحـم كـنـد اينك على بن حسين , اين يادگار پدرش حسين , بينى اش (ازكثرت سجده )
مجروح شده و پيشانى و زانوها وكف دست هايش سوراخ گشته است او خودش را در عبادت ذوب
كرده است .

جـابر به در خانه امام سجاد آمد و اجازه ورودخواست و چون وارد شد, ديد آن حضرت درمحرابش
مـى بـاشد و عبادت او را فرسوده است على بن الحسين برخاست و با بزرگوارى حال اورا پرسيد و
آن گاه جابر را در كنار خود نشانيدجابر رو به حضرت كرد و گفت : يابن رسول اللّه ,مگر نمى دانى
كه خداوند بهشت را در حقيقت براى شما و دوستداران شما خلق كرده و دوزخ را براى دشمنان و
مـخـالـفـان شـمـا آفـريـده اسـت ؟ پـس , ايـن چـه رنـج و مشقتى است كه به خودتان مى دهيد؟ عـلى بن الحسين به اوفرمود: اى صحابى رسول خدا, مگر نمى دانى كه جدم رسول خدا(ص ), با آن كه
خـداونـد گـناهان گذشته و آينده او را بخشيده بود, از سختكوشى درعبادت خدا باز نايستادو ـ
پدرومادرم فدايش بادـ چندان عبادت كرد كه ساق و كف پاهايش ورم كرد و وقتى به ايشان گفته
شـد : بـا آن كه خداوندگناهان گذشته و آينده تو را آمرزيده است , بازاينچنين عبادت مى كنى ؟ فرمود : آيا بنده اى سپاسگزار نباشم .

جابر كه ديد هيچ حرفى در آن حضرت اثرنمى گذارد, عرض كرد : يابن رسول اللّه , به جان خودت
رحـم كن , زيرا شما از خاندانى هستى كه مردم با واسطه قرار دادن آن ها به درگاه الهى ازخداوند
مـى خـواهند بلا را از آنان دفع كند و رنج ومحنت ها را برطرف سازد و آسمان را (از خراب شدن بر
سـر آن هـا) نـگـه دارد حضرت فرمود : اى جابر, من همچنان به روش پدرانم ادامه خواهم داد و به
آن هـا اقـتدا خواهم كرد تا آن كه به ديدارشان بشتابم در اين هنگام جابر رو به حضار كرد و گفت : در مـيان فرزندان پيامبران كسى مانند على بن الحسين ديده نشده است ,مگر يوسف بن يعقوب به
خدا قسم كه فرزندان و ذريه على بن الحسين برتر از فرزندان و ذريه يوسف هستند.

/ 248