امين
قرآن :.((در آن جا (هم ) مطاع (و هم ) امين است )).ـ پيامبر خدا(ص ) : هان ! به خدا قسم كه من در آسمان امين هستم و در زمين نيز امينم .ـ كـشـف الـغـمـة : يـكى از نام هاى پيامبر(ص )((امين )) است كه بر گرفته از امانت و امانتدارىوخوش قولى است .پيش از آن كه پيامبر مبعوث شود عرب هاآن حضرت را امين مى ناميدند, چون امانتدارى او را ديده
بـودنـد اصـولا هـر كسى كه از خلف وعده و دروغگويى او ايمن باشى , چنين شخصى امين است از
همين رو, خداوند از جبرئيل (ع ) بااين صفت يادكرده وفرموده است : ((در آن جا(هم ) مطاع (و هم )
امين است )).ـ ابـن اسـحـاق : پـيـش از آن كـه بـه رسـول خدا(ص ) وحى نازل شود, قريش به آن حضرت امين
مى گفتند.ـ ابـن اسـحـاق آن جا كه از موضوع ساختن كعبه پيش از بعثت سخن مى گويد, مى نويسد :قبايل
قـريـش بـراى سـاخـتن كعبه سنگ جمع كردند و هر قبيله اى جداگانه جمع آورى مى كردآن ها
پـايـه هـاى كـعبه را بالا بردند تا به جايگاه ركن ـ يعنى حجر الاسود ـ رسيد در اين هنگام بايكديگر
بحثشان شد و هر قبيله اى مى خواست او حجر الاسود را در محل خودش قرار دهد نه ديگرى .آن هـا در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و هر يك ديگرى را به انصاف دعوت كرد بعضى
از راويـان گفته اند : ابو امية بن مغيرة بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم كه در آن سال مسن ترين فرد
قـريش بود, گفت : اى گروه قريش , بياييد اولين كسى را كه از در اين مسجدوارد شد داور ميان
خـود قرار دهيد قريش موافقت كردند نخستين كسى كه بر آنان واردشد, رسول خدا(ع ) بود وقتى
قريش او را ديدندگفتند : اين مرد امين است , ما قبول داريم , اومحمد است .چـون پـيـامـبـر بـه آن ها رسيد, موضوع را به اطلاع ايشان رساندند حضرت فرمود: پارچه اى برايم
بياوريد پارچه را آوردند پيامبر حجرالاسود را برداشت و با دست خود روى پارچه گذاشت و سپس
فرمود : هر قبيله اى گوشه اى ازپارچه را بگيرد و همگى آن را بلند كنيد قريش اين كار را كردند و
وقـتـى بـه محل نصب رسيد,پيامبر آن را با دست خود برداشت و درجايگاهش قرار داد و آن گاه
روى آن را ساخت .ـ ابن عباس يا محمد بن جبير بن مطعم ـ درباره ساختن كعبه ـ : وقتى به محل نصب حجر الاسود
در كعبه رسيدند, هر قبيله اى گفت :مابراى نصب سزاوارتريم كاراختلاف بالاگرفت تا جايى كه بيم
درگـيـرى و كشتار مى رفت , اماسرانجام قرار گذاشتند نخستين كسى كه از باب بنى شيبه وارد
شـد حـجر الاسود را نصب كندهمگان گفتند : ما راضى هستيم و قبول مى كنيم رسول خدا(ص )
نـخستين كسى بود كه از باب بنى شيبه وارد شد و چون او را ديدند گفتند : اين مرد امين است و
به هر حكمى كه بدهدراضى هستيم .ـ داود بـن حـصـيـن ـ در اوصـاف پـيـامـبـر(ص ) ـ : او مردى بود كه از همه قوم خودجوانمردتر,
نيك خوتر, خوش برخوردتر,همسايه دارتر, بردبارتر, امانتدارتر, راستگوترو از بد زبانى و آزار رسانى
به دورتر بود هرگزديده نشد كه با كسى كشمكش و مجادله كندخداوند اخلاق و خصال پسنديده
را در وجـود آن حـضرت جمع كرده بود تا جايى كه قومش او راامين ناميدند و در مكه غالبا با لقب
امين از ايشان ياد مى شد.ـ ابـن اسـحـاق : خديجه دختر خويلدبانويى تاجر و بزرگ زاده و ثروتمند بود مردم را براى تجارت با
امـوال خـود اسـتـخدام مى كرد و در قبال كارشان مقدار معينى از سود حاصل از تجارت به ايشان
مى داد قريش مردمى تاجر پيشه بودندوقتى خبر راستگويى و امانتدارى و خلق وخوهاى پسنديده
پـيامبر به گوش خديجه رسيد,كسى را نزد آن حضرت فرستاد و پيشنهاد كرد بااموالى از او براى
تجارت به شام رود.