مهاجرت به حبشه
قرآن :.((و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خداو بدان چه به سوى شما نازل شده و به آن چهبـه سـوى خودشان نازل شده است ايمان دارند, در حالى كه دربرابر خدا خاشعند و آيات خدا را به
بـهـاى نـاچيزى نمى فروشند اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خودرا خواهند داشت آرى , خدا
زود شمار است )).تفسير.در مـجمع البيان در تفسير آيه ((و ان من اهل الكتاب )) آمده است : مفسران درباره شان نزول اين
آيـه اختلاف نظر دارند بعضى گفته اند:درباره نجاشى پادشاه حبشه كه نامش ((اصحمه ))است و
در عـربـى بـه مـعـنـاى ((عطيه )) بود, نازل شده است داستان از اين قرار است كه وقتى نجاشى
مـرد,جـبرئيل خبر مرگ او را در همان روزى كه درگذشت به پيامبر خدا داد رسول خدا فرمود: بيرون رويد و بر يكى از برادرانتان كه در سرزمينى ديگرمرده است نماز بخوانيد عرض كردند: چه
كسى ؟ فرمود: نجاشى .پس , رسول خدا به بقيع رفت و از مدينه سرزمين حبشه برايش نمودار شد و پيامبر تخت نجاشى را
ديـد و بر او نماز خواند منافقان گفتند:تماشايش كنيد, بر كافرى نصرانى و حبشى كه هرگزاو را
نديده و بر دين و آيين او نيست نماز مى خوانددر اين هنگام آيه مذكور نازل شد اين قول از جابربن
عبداللّه و ابن عباس و انس و قتاده نقل شده است .در تـفـسـيـر قـمـى آمده است : آيه ((لتجدن اشدالناس عداوة للذين آمنوا اليهود و الذين اشركوا
ولـتـجـدن اقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انانصارى )), سبب نزولش اين بود كه وقتى قريش
كـارآزار و اذيـت رسـول خـدا و كـسـانـى را كه پيش ازهجرت در مكه به آن حضرت ايمان آورده
بـودنـد,بـه اوج رسـاندند , رسول خدا(ص ) به مؤمنان دستورداد به حبشه بروند و به جعفر بن ابى
طـالـب (ع )فـرمود تا همراه آنان برود جعفر با هفتاد نفر ازمسلمانان مكه را ترك كردند و از طريق
دريـا راهـى حبشه شدند چون قريش خبر هجرت مسلمانان راشنيدند, عمروبن عاص و عمارة بن
ولـيـد را بـه نزدنجاشى فرستادند تا مسلمانان را به ايشان مسترد داردعمرو و عماره با هم دشمن
بـودنـد لذا قريش گفتند:چگونه دو مردى را كه دشمن همند با يكديگربفرستيم ؟ اين جا بود كه
بـنـى مخزوم از گناه عماره درگذشتند و بنى سهم از گناه عمروبن عاص عماره كه مردى زيبا
روى و نـاز پرورده بود تنها به راه افتاد وعمروبن عاص همسرش را نيز همراه خود كردوقتى سوار
كـشـتـى شدند, شروع به شرابخوارى كردندعماره به عمروبن عاص گفت : به زنت بگو مراببوسد
عمرو گفت : سبحان اللّه , چنين كارى رواست ؟