هدايت عمومى خداوند - میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدايت عمومى خداوند

قرآن :.

((گفت : پروردگار ما آن كسى است كه هر چيزى راخلقتى كه در خور اوست داد, سپس هدايت
كرد)).

((خدا نور آسمان ها و زمين است )).

تفسير.

آيه ((قال ربنا الذى اعطى كل شئ خلقه ثم هدى )), سياق اين آيه ـ كه در جواب اين پرسش فرعون
((پـس پـروردگـار شما كيست اى موسى ؟ ))آمده است ـ مى رساند كه كلمه ((خلقه )) به معناى
اسـم مـصـدر است و ضمير آن به ((شئ )) بر مى گرددبنابراين , مقصود از آن وجود خاص هر شئ
است .

هـدايـت به معناى اين است كه راه هر چيزى راكه او را به مقصودش مى رساند به او نشان دهيم و
يـابـه مـعـنـاى رسـانـدن آن شئ به مطلوب و هدفش مى باشد كه البته هر دو معنا در حقيقت به
مـعـناى واحدى برمى گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن شئ به مطلوبش حال يا با رساندن
خود آن شئ به مطلوب و هدفش يا قرار دادن آن در طريقى كه او را به مطلوب مى رساند.

در ايـن آيـه واژه هـدايـت مـطلق آمده و از هدايت شده و هدفى كه به سوى آن راهنمايى مى شود
ذكـرى بـه مـيـان نـيـامـده است و در كلام چيزى كه بتواند مفعول ((هدى )) واقع شود جز كلمه
((شـئ )) نـيـسـت بـنـابراين ,چنين پيداست كه مراد, هدايت همه چيز ـ همان چيز پيشگفته ـ به
مـطـلـوب و هدفش مى باشد ومطلوب آن هم همان غايت و هدفى است كه وجودش به آن ارتباط
دارد و بـه آن مـنـتـهى مى شود وبراى آن آفريده شده است و معناى هدايت آن به سوى آن غايت ,
حـركـت دادنـش بـه سوى آن مى باشدهمه اين برداشت ها از راه مناسبت اجزاى اين جمله و آيه با
يكديگر است .

پـس , بازگشت معناى آيه به اين مى شود كه خداوند ميان هر پديده اى , به سبب نيروها وابزارهايى
كـه در وجـودش قرار داده , با آثار آن كه آن را به غايت وجودش مى رساند, رابطه برقراركرده است
براى مثال , جنين انسان ـ كه يك نطفه شكل يافته در صورت انسان است ـ در درون خودمجهز به
نـيروها و ابزارهايى است متناسب با افعال وآثارى كه جنين را در جان و جسم به كمال مى رساندو
بـه صـورت انـسـانى كامل در مى آورد پس , به نطفه آدمى , با استعدادى كه در آن قرار داده شده ,
خـلقت خاص او, يعنى همان وجود خاص انسانى , داده شده است و سپس به وسيله قوا و ابزارى كه
در او نـهـاده شده , به سوى مطلوب و غايتش كه همان غايت وجود انسانى و كمال نهايى مخصوص
اين نوع است , هدايت و حركت داده شده است .

از ايـن جـاسـت كـه مـعـنـا و مـفهوم عطف كلمه ((هدى )) بر جمله ((اعطى كل شئ خلقه )) به
وسـيـله كلمه ((ثم )) و اين كه مراد از آن تاخر رتبى است معلوم مى شود, زيرا سير و حركت شئ در
مرتبه بعداز وجود او قرار دارد و اين تاخر در موجودات جسمانى , به نحوى هم تاخر تدريجى زمانى
است .

هـمـچـنـيـن روشـن شد كه مراد از هدايت , هدايت عمومى است كه همه اشيا را در بر مى گيرد,
نـه هـدايت مخصوص به انسان ها و اين از طريق تحليل و شكافتن معناى هدايت خاص (انسان ها) و
تـعـمـيم آن از طريق حذف خصوصيات به دست مى آيد,چرا كه هدايت كردن انسان در حقيقت با
نشان دادن راه رساننده به مطلوب به اوست و راه عبارت است از آن چه موجود هدفدار را به هدفش
مـى رسـاند وارتباط مى دهد بنابراين , هر پديده اى كه مجهز به تجهيزاتى باشد كه او را به يك چيز
ارتـبـاط و بـه سـمـت آن حركتش دهد, در حقيقت به سوى آن چيز هدايت شده است پس , به اين
اعـتـبار هرپديده اى با تجهيزات وامكاناتى كه در اختيارش نهاده شده به سمت كمال خود هدايت
شده و هدايت كننده خداوند سبحان است .

بـنـابـراين , نظام كنش و واكنشى كه در اشياوجود دارد ـ و يا بگوييد: نظام جزئى مخصوص به هر
مـوجـودى و نـظـام عمومى و فراگيرى كه همه نظام هاى جزئى را, به لحاظ ارتباط اجزاى آن ها
بـايـكـديـگـر و انـتـقال اشيا از جزئى به جز ديگر, در برمى گيرد ـ مصداق هدايت خداوند متعال
مـى باشد واين خود از نگاهى ديگر مصداق تدبير اوست و مامى دانيم كه تدبير به خلقت و آفرينش
منتهى مى شود به اين معنا كه همان كسى كه تدبيرموجودات منتهى و منسوب به اوست , هموست
كه موجودات را هستى بخشيده است بنابراين , هروجودى يا هر صفتى كه در وجود و هستيى هست
به او منتهى مى شود و قائم به وجود اوست .

پـس , روشـن شـد كـه كـلام مورد بحث , يعنى آيه ((الذى اعطى كل شئ خلقه ثم هدى )), شامل
برهان براين مطلب است كه پروردگار هر موجودى خداوندمتعال است و پروردگارى جز او وجود
نـدارد, زيـراخلقت موجودات و ايجاد آن ها مستلزم اين است كه خداوندمالك وجود اين اشيا باشد ـ
چون موجودات قائم به او هستند ـ و هم مالك تدبير كار آن ها.

ايـن جـاسـت كـه روشـن مـى شـود, آيـه شريفه ازيك نظم طبيعى برخوردار است و سياق آن بر
طـبـق مـقـتـضـاى مـقام پيش رفته است , چون مقام , مقام دعوت به توحيد و اطاعت از فرستاده
خـداسـت فـرعون بعد از شنيدن سخنان دعوتگر موسى (ع ),عكس العملى نشان داد كه حاصل آن
تغافل از اين نكته بود كه خداى متعال پروردگار او مى باشد وسخن موسى و هارون را بر اين حمل
كـرد كه آن دواو را به سوى پروردگارشان مى خوانند لذا پرسيد:پروردگار شما دو تن كيست ؟ با
چنين سؤالى جاداشت كه جواب داده شود پروردگار ما همان پروردگار جهانيان است , تا ربوبيت
خـداونـد هـم شـامـل خودشان و هم شامل فرعون و ديگران بشودليكن در پاسخ به فرعون جوابى
بـلـيـغ تـر و رسـاتـر ازايـن داده شـد, زيـرا گـفـتـنـد: ((پروردگار ما كسى است كه هرچيزى را
خلقت درخورش بدادوسپس هدايتش كرد)) بنابراين , علاوه بر اين كه جواب داده شد:پروردگار ما,
پـروردگـار هـمـه مـوجـودات اسـت ,برهان بر اين مدعا را نيز افاده كرد اما اگر گفته شده بود: پروردگار ما پروردگار جهانيان است فقط مدعارا بيان مى كرد و افاده برهان نمى كرد دقت شود.

در ايـن آيـه هـمـچـنـان كـه مـلاحظه مى شود, تنها به اثبات هدايت موجودات پرداخته شده و از
تدبيرآن ها سخنى به ميان نيامده است , در صورتى كه ـهمچنان كه اشاره شد ـ مورد هر دو عنوان
يكى است علت اين مطلب آن است كه مقام , مقام دعوت وهدايت است و هدايت عمومى خداوند با
چنين مقامى مناسبت بيشترى دارد.

ـ امـام رضـا(ع ) ـ در پـاسـخ بـه سـؤال ازآيـه ((اللّه نور السماوات و الارض )) ـ : يعنى هدايتگر اهل
آسمان ها و هدايتگر اهل زمين است .

ـ امام على (ع ): اى انسانى كه موزون وهماهنگ آفريده شده اى و در تاريكى هاى زهدانها نشو و نما
يافته اى آن گاه از قرارگاه خود به سوى سرايى بيرون آورده شدى كه آن را نديده بودى و راه هاى
مـنـافـع آن رانمى شناختى , چه كسى تو را به بيرون كشيدن غذااز پستان مادرت راهنمايى كرد و
راه هاى طلب وخواستن در موقع احتياج را به تو شناساند؟ .

/ 248