پرهيز از سخن چينى - میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرهيز از سخن چينى

قرآن :.

((و از هر قسم خورنده فرومايه اى فرمان مبر, كه عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى دارد)).

((هـر كـس شـفاعت پسنديده كند, براى وى از آن نصيبى خواهد بود و هر كس شفاعت ناپسندى
كند,براى او از آن (نيز) سهمى خواهد بود و خدا همواره به هرچيزى تواناست )).

تفسير.

((حلا ف )) به معناى كسى است كه زيادسوگند مى خورد و لازمه زياد سوگند خوردن و قسم ياد
كـردن بـراى هـر چـيـز ساده و غيرساده اى و هر درست و نادرستى اين است كه سوگند خورنده
احـتـرامى براى كسى يا آن چه كه به او سوگند مى خورد قائل نباشد و اگر هم به خدا سوگند ياد
كند معلوم مى شود كه عظمت خداى عزوجل را درك نمى كند وهمين نقص و رذيلت كافى است .

((مهين )) از ماده ((مهانت )) به معناى حقارت و خوارى است و مراد از آن حقارت انديشه مى باشد
بعضى گفته اند :مهين به معناى كسى است كه بسيار شرارت مى كند به قولى هم : به معناى كسى
است كه زياد دروغ مى گويد.

((هـماز)) صيغه مبالغه از ماده ((همز))است و به معناى كسى است كه زيادعيبجويى و بدگويى
مى كند بعضى گفته اند :به معناى كسى است كه يكسره با چشم واشاره طعن مى زند به قولى هم
به معناى كسى است كه زياد غيبت مى كند.

((مـشـا)) بـه مـعـنـاى كسى است كه , به قصدفتنه انگيزى و دو به هم زنى , سخن عده اى رابراى
عده اى ديگر بازگو كند (خبركش ) و((نميم )) به معناى سخن چينى و دو به هم زنى است .

در مـجمع البيان در تفسير جمله ((من يشفع شفاعة حسنة )) آمده است : درباره معناى اين جمله
چـنـد قول گفته شده است ,اول اين كه : معنايش اين است كه هر كس ميان دو نفر صلح و آشتى
دهـد ((يكن له نصيب منها)) يعنى اجرى از اين كار نصيب او مى شود ((و من يشفع شفاعة سيئة ))
يعنى وهر كه سخن چينى كند ((يكن له كفل منها))يعنى از اين كار گناهى نصيب او شود اين معنا
را كلبى از ابن عباس نقل كرده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : از سخن چينى وخبركشى بپرهيزيد.

ـ از سخن چينى و خبركشى ميان مردم بپرهيزيد.

ـ بـه اصحاب خود ـ : آيا به شما خبرندهم كه عضه چيست ؟ آن سخن چينى وخبركشى ميان مردم
است .

ـ به يكديگر بهتان و دروغ نبنديد.

ـ امام على (ع ) : زنهار از سخن چينى كه آن تخم كينه مى افشاند و از خدا و مردم دور مى گرداند.

ـ از سخن چينى بپرهيزيد كه آن كينه برجاى مى گذارد.

ـ امام صادق (ع ) : زنهار از سخن چينى كه آن در دل هاى مردان تخم كينه و دشمنى مى افشاند.

ـ در نامه خود به نجاشى فرمانداراهواز ـ : از سعايت كنندگان و سخن چينان بپرهيز و مواظب باش
فردى از آن ها تو رانلغزاند و مبادا خداوند روزى يا شبى تو راببيند كه از اين جماعت اظهار نظرى
ودخالتى را كه در اين صورت خداوند بر توخشم مى گيرد و پرده ات را مى درد (رسوا وبى آبرويت
مى كند).

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : آيا شما را از بدترين افرادتان آگاه نكنم ؟ عرض كردند : چرا اى رسول خدا,
فـرمود : كسانى كه سخن چينى مى كنند, آنان كه ميان دوستان جدايى مى افكنند, كسانى كه براى
افراد پاك وبى گناه عيب مى تراشند.

ژژژژ ـ از غـيـبـت و سخن چينى حذر كنيد,زيرا غيبت مفطر است و سخن چينى موجب عذاب قبر
مى شود.

ـ سخن چينى كارى است نزديك به جادو.

ـ امام صادق (ع ) : از بزرگترين جادو,سخن چينى است , (زيرا) با سخن چينى ميان دوستان جدايى
افـكـنده مى شود, ياران يكدل را با هم دشمن مى كند, به واسطه آن خون هاريخته مى شود, خانه ها
ويـران مـى گـردد وپـرده هـا دريـده مـى شـود آدم سخن چين بدترين كسى است كه روى زمين
گام برمى دارد.

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : شبى كه مرا به معراج بردند زنى را ديدم كه سرش سر خوك بود وبدنش بدن
الاغ و گـرفتار هزار هزار نوع عذاب بود سؤال شد آن زن چه عملى انجام داده بود؟ فرمود : او زنى
سخن چين ودروغپرداز بوده است .

ـ ديـشـب دو مـرد نزد من آمدند و مرابغل كردند و با خود بردند تا آن كه به مردى رسيدند كه در
دسـتش چنگكى بود و آن رادر دهان مردى مى كرد و دهانش را تا ته آرواره هايش مى شكافت و اين
كـار را مـرتـب انـجـام مى داد, پرسيدم : اين كيست ؟ گفت :اينان كسانى هستند كه سخن چينى
مى كنند.

ـ امام على (ع ) : گفته هاى هيچ سخن چينى را زود باور مكن اگرچه در لباس خيرخواهان باشد.

ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه سخن مى برداو خبركش است .

ـ هيچ سخن چينى (و به روايتى : هيچ خبركشى ) به بهشت نمى رود.

ـ سخن چينى و كينه توزى در آتشند واين دو در دل هيچ مسلمانى جمع نمى شوند.

منهيات .

/ 248