بازگو كردن نعمت هاى خدا - میزان الحکمه جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 13

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازگو كردن نعمت هاى خدا

قرآن :.

((و از نعمت پروردگار خويش (با مردم ) سخن گوى )).

ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند دوست داردكه اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند.

ـ ابـوالاحـوص از پـدرش نـقـل مى كند : باجامه اى پست و ارزان قيمت خدمت رسول خدارسيدم
حـضـرت فـرمـود : آيـا مـال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد : آرى فرمود : چه مالى دارى ؟ عرض كرد : خـداوند شتر و گوسفند و گاو و برده به من داده است فرمود : پس اگر خداوند به توثروتى داده
است , بايد نشانه نعمت و كرامتى كه ارزانيت داشته است در تو ديده شود.

ـ همو از پدرش نقل مى كند : با سر ووضع نامطلوبى خدمت رسول خدا رسيدم پيامبر(ص ) فرمود : آيـا مـال و ثروتى دارى ؟ گفت : آرى , خداوند همه چيز به من داده است فرمود : اگر ثروتى دارى
بايد (آثار آن ) دروجود تو به چشم خورد.

ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در نـامه اى به حارث همدانى ـ : از هر نعمتى كه خداوند به تو داده است درست
اسـتـفاده كن و هيچ يك ازنعمت هايى را كه خدا نزد تو دارد تباه مگردان ولازم است نشانه نعمتى
كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود.

ـ ربيع بن زياد از برادر خود عاصم بن زياد به امير المؤمنين (ع ) شكايت كرد كه پشمينه پوشيده و از
پوشيدن لباس هاى نرم ولطيف خوددارى مى كند و از دنيا دورى گزيده وبا اين كار همسر خود را
نـاراحـت و فرزندانش رااندوهگين كرده است حضرت فرمود : عاصم بن زياد را نزد من آوريد او را
خـدمـت حـضـرت آوردنـد چون امام او را ديد چهره درهم كشيد وفرمود : تو از همسرت خجالت
نـكشيدى ؟ به فرزندانت رحم نكردى ؟ آيا خيال مى كنى كه خداوند چيزهاى خوب و پاكيزه را بر تو
حـلال كـرده و بـا ايـن حـال دوسـت ندارد تو از آن هااستفاده كنى ؟ تو در نزد خدا كوچكتر از آنى
كـه بـخـواهـد بـا تـو چـنـيـن كـند! مگر نه اين كه خداوندمى فرمايد : ((و زمين را براى استفاده
مـردمان قرار داد كه در آن ميوه و نخل ها با خوشه هاى غلافدار است )) و مگر نه اين كه مى فرمايد : ((دودريـا را (بـه گـونـه اى ) روان كرد كه با هم برخوردكنند ميان آن دو حد فاصلى است كه به
هـم تـجـاوز نـمـى كـنـنـد ـ تـا آيه ـ از هر دو دريا مرواريدو مرجان بر آيد)) پس , به خدا سوگند
كـه بـهره بردارى عملى از نعمت هاى خدا نزد اومحبوبتر از به زبان آوردن آن هاست خداى عزوجل
فـرمـوده است : ((و نعمت پروردگارت را بازگو كن )) عاصم عرض كرد : اى اميرالمؤمنين , پس
چـرا خـود شـمـا بـه خوراك گلوآزارو به جامه درشت اكتفا كرده اى ؟ حضرت فرمود : واى بر تو!
خـداوند عزوجل بر پيشوايان عدالت , واجب ساخته است كه خود را با مردم فقير برابر دارند تا فقر و
نـادارى , فـقـيـر را آزرده وبرآشفته نگرداند پس عاصم بن زياد پشمينه رادور انداخت و جامه نرم
پوشيد.

ـ امـام صـادق (ع ) ـ بـه عبيد بن زياد ـ :آشكار كردن نعمت , در نزد خداوند محبوبتر ازمخفى نگه
داشـتن آن است پس , زنهار جز درزيباترين هيات قوم خود بيرون ميا بريد بن معاويه مى گويد : از
آن پس عبيد, تا زمانى كه ازدنيا رفت , جز در زيباترين هيات قوم خود ديده نشد.

ـ امام على (ع ) : خداوند زيباست وزيبايى را دوست مى دارد و دوست دارد اثر نعمت را دربنده خود
ببيند.

ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگاه خداوند به بنده خود نعمتى عطا كند و آن نعمت در وجود او به چشم
خورد, حبيب خدا و بازگو كننده نعمت اوناميده مى شود و هرگاه خداوند به بنده اى نعمتى دهد
وآن نعمت در وجود او نمايان نباشد, دشمن خدا و تكذيب كننده نعمت او خوانده مى شود.

ـ من خوش ندارم كه مرد نعمتى از خداداشته باشد و آن را اظهار نكند.

ـ خـداونـد زيـبـايـى و خود آرايى را دوست دارد و از بينوايى و بينوانمايى نفرت دارد, زيراخداوند
عـزوجـل هـرگـاه بـه بنده اى نعمتى عطا كنددوست دارد اثر آن را در او ببيند عرض شد : ازچه
طريق ؟ فرمود : جامه تميز بپوشد, بوى خوش به كار برد, خانه اش را گچكارى كند, جلودر منزلش
را بروبد و حتى روشن كردن چراغ پيش از غروب آفتاب فقر را مى برد و روزى رازياد مى كند.

ـ درباره آيه ((و اما نعمت پروردگارت رابازگو كن )) ـ : (يعنى ) آن كسى كه با برترى بخشيدن تو
و عـطـا كـردن بـه تـو و احسان نمودن در حق تو, به تو نعمت داده است حضرت سپس فرمود : او
(پيامبر(ص )) دين خدا و آن چه راكه بدو عطا فرمود و نعمت هايى را كه به وى ارزانى داشت (براى
مردم ) بازگو كرد.

ـ در مجمع البيان آمده است : معناى آن (و اما نعمت پروردگارت را بازگو كن ) اين است كه نعمت
خـدا را يـاد كـن و آن را آشـكـار سـاز وبـراى مردم بازگو نما در حديث آمده است :((كسى كه از
مـردم تـشكر نكند از خدا تشكر نكرده است و كسى كه از كم تشكر نكند از زياد هم تشكر نمى كند و
بـازگـو كـردن نـعمت خدا خودتشكر است وبازگونكردن آن ناسپاسى است ))حضرت صادق (ع )
فـرمـود : مـعـناى آيه اين است كه آن چه را خداوند به تو عطا فرموده وبرتريى كه به تو بخشيده و
آن چـه را كه به توروزى كرده و احسانى كه به تو نموده و هدايتى را كه ارزانيت داشته است (براى
مردم ) بازگوكن .

ـ امـام حـسين (ع ) نيز درباره همين آيه , :خداوند به پيامبر(ص ) دستور داد تا نعمت هايى را كه در
دينش به او عطا فرمود, بازگو كند.

ـ امام على (ع ) ـ در بخشى از نامه خود به معاويه ـ : اين كه مى خواهم بگويم نه براى خبردادن به تو
كـه بـه قصد بازگو كردن نعمت خداست : نمى بينى كه گروهى از مهاجران وانصار در راه خداى
مـتـعال شهيد شدند و هريك از آنان هم براى خود فضيلت و مقامى دارد, اماچون شهيد ما خاندان
(حضرت حمزه ) به شهادت رسيد او را ((سيد الشهدا)) لقب دادند.

/ 248