غلامعباس توسلى (1)
* در خصوص جامعهشناسى ايران در دهههى اخير ـ پيش از انقلاب ـ و نيروهى اجتماعى موجود در آن زمان، و آرايش و جهتگيرى اين نيروها و اصولا فرآيند تأثيرگذارى آنها بر رخداد انقلاب اسلامى چه نكاتى مورد نظر جناب عالى است؟
* در بحث از جامعه شناسى ايران، مهمترين نكتهى كه ما مى توانيم مطرح كنيم اين است كه ساختار جامعه ايران، تحت تأثير تحولات عصر جديد، تا حدودى از وضعيت جامعه سنتى گذر كرد و دچار يك سلسله تحولات و تغييرات شد. اين تغييرات كه كمابيش از دو قرن پيش شروع شده بود، از حدود 150 سال پيش اوج بيشترى گرفت و در مشروطيت تا حدودى شكل عملى ترى به خود گرفت و چارچوب مشخصى پيدا كرد و به مرور، حركت و علاقهى نسبت به آنچه در اصطلاح، مدرنيته ناميده مى شود پيدا شد. اگر بخواهم به زبان ديگرى بيان كنم، مى توانم عرض كنم كه تحولات يك قرن اخير ايران در كشاكشى كه از ابتدى عصر جديد بين سنت و تجدد به وجود آمده، شكل گرفته و سراسر تاريخ ايران، مانند ساير جوامع اسلامى و سنتى ، درگير اين بحث شده است. بدين مضمون كه در جانب تجددگراها چنين تصور مى شد كه اگر در زندگى سنتى محبوس شويم از قافله تمدن و فرهنگ عقب مى افتيم و تحولات و تغييرات جهانى اعم از علمى ـ صنعتى و سياسى ـ اجتماعى به نحوى و با سرعتى پيش مى رود كه خواهناخواه، ما را به جامعهى عقب افتاده از قافله تمدن بدل خواهد ساخت. از سوى ديگر، دغدغه سنتگراها نيز اين بود
1. دكترى جامعهشناسى ، عضو هيأت علمى دانشگاه تهران.