رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آشکار شدن توطئه ها

یوسف بوشهری

نسخه متنی -صفحه : 8/ 4
نمايش فراداده

سقيفه، آشكار شدن توطئه‏ها

در گذشت پيامبر گروهي را در سكوت فرو برد و چنانكه حضرتش پيش بيني كرده بود جمعي را نيز به تلاشهاي مرموز و مخفيانه واداشت. كساني كه از روزهاي شدت يافتن بيماري پيامبر و احتمال در گذشت وي در پي اين بيماري، نيّاتي براي دستيابي به قدرت در دل داشتند، بي‏درنگ پس از شنيدن اين خبر و هنگامي كه هنوز علي عليه‏السلام ، فضل بن عباس و تني چند سرگرم تجهيز پيكر پاك رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله براي دفن بودند، دست به كار شدند. اينان بي‏توجه به همه آنچه رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده بود به شور نشستند تا شايد پيروان آخرين برگزيده خدا را از بيراهه روي و بي‏رهبري برهانند. چه به ادعاي ايشان آن حضرت رهبري براي امتش برنگزيده يا به پيروي فردي سفارش كرده كه محبوبيتي در ميان قوم خود نداشته و از عهده كار رهبري بر نمي‏آمده است.(11)

تكذيب وفات پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

پس از رحلت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نخستين واقعه‏اي كه مسلمانان با آن رو به رو شدند موضوع تكذيب وفات آن حضرت از جانب عمر بن خطّاب بود. او در برابر خانه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله افرادي را كه مي‏گفتند پيامبر فوت كرده است به قتل تهديد مي‏كرد. هرچه ابن عباس و ابن مكتوم آياتي را كه حاكي از امكان مرگ پيامبر بود تلاوت مي‏كردند مؤثر نمي‏افتاد. حركات او كه با نهايت شدت و قوت انجام مي‏شد همه را به تعجب و ترديد انداخته بود و پاره‏اي پرسيدند: آيا پيامبر سخن خاصي با تو گفته يا وصيت ويژه‏اي در مورد مرگش با تو كرده است؟ او جواب منفي داد.(12)

طولي نكشيد كه دوست او ابوبكر كه در بيرون مدينه به سر مي‏برد به وسيله‏اي به مدينه فراخوانده شد. ابوبكر هنگامي به مسجد رسيد كه عمر در ميان مردم، خشمناك، كساني را كه سخن از وفات پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به زبان مي‏آوردند، با انتساب آنان به منافقان، تهديد به قتل مي‏كرد. ابوبكر با مشاهده اين صحنه جامه از چهره پيامبر به سويي زد و پس از بيان چند جمله به مسجد آمد و بي‏محابا به عمر گفت: «آرام باش عمر، خاموش» و سپس با استشهاد به آيه‏اي از قرآن (آيه 30 سوره زمر: «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَيِّتُون» (تو مي‏ميري و ديگران نيز مي‏ميرند) كه قبل از او ديگران نيز تلاوت كرده بودند عمر را خاموش و وفات پيامبر را تأييد كرد.(13)

اين گفتگوها حتي اگر صحنه‏سازي از پيش طراحي شده نبود، تا همينجا مي‏توانست مردم را به نقش ابوبكر در رهبري جامعه مسلمانان و آرام ساختن اوضاع متوجه سازد.

گردهمايي انصار

در همين حال كه پيكر مطهر خاتم الانبياء صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بر زمين بود و بني‏هاشم در غم بزرگ از دست رفتن آخرين فرستاده خدا به سوگ نشسته بودند، عده‏اي از انصار به دليل مشاهده اين رفتارها كه حاكي از نوعي تحريكات سياسي مهاجران براي تصاحب مقام جانشيني پيامبر، بود به انگيزه چاره جويي براي زمامداري مسلمانان، در محلي به نام سقيفه بني‏ساعده تجمع نمود.** آنها چنين وانمودند كه تعيين جانشيني پيامبر نيز مانند ديگر امور اجتماعي با گفتگوي بزرگان قوم، امري شدني است. پيغمبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله خود هنگامي كه زنده بود در كارهاي بزرگ با مهاجر و انصار مشورت مي‏كرد.

به سوي محو وصيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

در همين لحظات كسي براي ابوبكر و عمر خبر آورد كه انصار به گردهمايي پرداخته‏اند تا فردي را از ميان خود به زمامداري برگزينند. وي و ابوبكر چون از برپايي چنين انجمني آگاه شدند جسد پيامبررا كه براي غسل آماده مي‏شد ترك كردند و بي‏آنكه به كسي چيزي گويند به انجمن انصار در سقيفه پيوستند. آن دو در ميان راه به يار ديرين خود ابوعبيدة بن جرّاح رسيدند و هر سه راهي سقيفه شدند.

در آنجا سعد بن عباده، پيشواي خزرجيان، با حال بيماري و تب، ميان گروهي از انصار (اوس و خزرج) نشسته بود و سخنگويي از سوي او در فضايل انصار و اولويت آنان بر مهاجران در خلافت سخن مي‏گفت. معلوم نمي‏توان داشت كه انگيزه اقدام سعد و اجتماع انصار در سقيفه بدون مقدمه و ناشي از رياست طلبي آنان بوده، يا بر اثر اطلاعات جسته و گريخته و قراين و اماراتي كه دلالت بر برخي پيش بينيها و مقدمه چينيهاي سران مهاجران داشته است. آنچه منطقي‏تر مي‏نمايد اين است كه طرح چنان سخناني از سوي انصار در آن ساعات، واكنشي در مقابله با اقدامات مهاجران باشد، نه موضع گيري در برابر وصاياي پيامبر خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله . اما هرچه بود تاريخ آنان را نخستين گروهي مي‏شناسد كه به طور رسمي بر خلاف خواسته رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله اقدام به برپايي جلسه مشورتي براي تعيين جانشين پيامبر كردند. شايد هم اگر ديگران سالها پيشتر از ايشان مرموزانه در پي همين هدف بوده‏اند، چون زيركانه‏تر مقاصد خود را دنبال مي‏كردند كمتر كسي توانسته است از كرده ايشان رد پايي بر اين منظور بيابد.