آخرين وصيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله - رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آشکار شدن توطئه ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آشکار شدن توطئه ها - نسخه متنی

یوسف بوشهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آخرين وصيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با آنكه در تب شديدي به سر مي‏برد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نكوهش عاملان كار شكني، متخلّفان از حركت سريع سپاه را ملعون خواند.(7)

براي پيامبر جاي ترديد نبود كه جمعي در انتظار مرگ او و انديشه قبض حكومت‏اند و براي اين هدف در پي نقشه و توطئه‏اند. از همين رو با آگاهي از حوادثي كه به انتظار مرگ حضرتش كمين كرده بود و با شناختي كه از برخي اطرافيان خود داشت براي آخرين بار فرصت را غنيمت شمرد و بر آن شد تا مهمترين پيام دوران رسالت را ساده و روشن بيان و مسير آينده حركت اسلامي را ترسيم نمايد.

عمر بن خطاب ماجراي رحلت پيامبر را براي ابن عباس چنين نقل مي‏كند:

«... ما نزد پيامبر حضور داشتيم. بين ما و زنان (كه فاطمه نيز در ميانشان بود) پرده‏اي آويخته شده بود. رسول خدا به سخن در آمده، فرمود: نوشت افزار بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم كه با وجود آن هرگز گمراه نشويد. زنان پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از پس پرده گفتند: خواسته پيامبررا برآوريد. من گفتم: ساكت باشيد.»(8)

بخاري در صحيح خود بي آنكه نامي از عُمَر ببرد مي‏نويسد:

يكي از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش ردّ كرد و گفت درد بر او غلبه كرده و نمي‏داند چه مي‏گويد ... و رو به حاضران

راستي آيا پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله حق تعيين جانشين پس از خود را نداشت؟ و آيا كسي را براي اين مقام برنگزيد؟ چگونه است كه ديگران حق انتخاب داشتند و پيامبر نداشت؟

گفت: قرآن نزد شماست و همان ما را كفايت مي‏كند. در ميان حاضران اختلاف شد و به يكديگر پرخاش كردند. برخي سخن او را تأييد مي‏كردند و برخي سخن رسول خدا را و بدين ترتيب از نوشتن نامه جلوگيري شد.(9)

به‏خوبي معلوم بود كه موضوع آن نوشته چه بود؛ گفتاري صريح در تعيين جانشين پيامبر. بدين ترتيب چيزي نمانده بود كه اصل نبوت حضرتش مورد ترديد قرار گيرد و قرآن كلام غير الهي پنداشته شود. زيرا قرآن، فرموده آن بزرگوار را در هر حال، بر گرفته از وحي ياد كرده بود.(10) و اين گروه آن را هذيان ناشي از تب بر شمردند.

راستي آيا پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله حق تعيين جانشين پس از خود را نداشت؟ و آيا كسي را براي اين مقام برنگزيد؟ چگونه است كه ديگران حق انتخاب داشتند و پيامبر نداشت؟ آيا عاقلانه است كه رسول خدا با تعيين نكردن جانشين، امت را به حال خود رها سازد تا هركه توانست برجان و نواميس مسلمانان تسلط يابد؟ آيا اصولاً جانشيني پيامبر امر الهي است كه تنها با تعيين پروردگار صورت مي‏پذيرد يا آنكه برعهده بعضي از مردم است تا هر كسي را بر مسلمانان فرمانروا سازند؟ آيا اين ديدگاه كه از سوي برخي ابراز شده صحيح است كه پيروي از بيانات پيامبر در مسائل سياسي و اجتماعي بر اصحاب وي واجب نبوده است؟ پاسخ اين پرسشها را بايد در علم كلام جستجوكرد.

/ 8