رسول خدا صلياللهعليهوآله با آنكه در تب شديدي به سر ميبرد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نكوهش عاملان كار شكني، متخلّفان از حركت سريع سپاه را ملعون خواند.(7)براي پيامبر جاي ترديد نبود كه جمعي در انتظار مرگ او و انديشه قبض حكومتاند و براي اين هدف در پي نقشه و توطئهاند. از همين رو با آگاهي از حوادثي كه به انتظار مرگ حضرتش كمين كرده بود و با شناختي كه از برخي اطرافيان خود داشت براي آخرين بار فرصت را غنيمت شمرد و بر آن شد تا مهمترين پيام دوران رسالت را ساده و روشن بيان و مسير آينده حركت اسلامي را ترسيم نمايد.عمر بن خطاب ماجراي رحلت پيامبر را براي ابن عباس چنين نقل ميكند:«... ما نزد پيامبر حضور داشتيم. بين ما و زنان (كه فاطمه نيز در ميانشان بود) پردهاي آويخته شده بود. رسول خدا به سخن در آمده، فرمود: نوشت افزار بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم كه با وجود آن هرگز گمراه نشويد. زنان پيامبر صلياللهعليهوآله از پس پرده گفتند: خواسته پيامبررا برآوريد. من گفتم: ساكت باشيد.»(8)بخاري در صحيح خود بي آنكه نامي از عُمَر ببرد مينويسد:يكي از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش ردّ كرد و گفت درد بر او غلبه كرده و نميداند چه ميگويد ... و رو به حاضران راستي آيا پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله حق تعيين جانشين پس از خود را نداشت؟ و آيا كسي را براي اين مقام برنگزيد؟ چگونه است كه ديگران حق انتخاب داشتند و پيامبر نداشت؟گفت: قرآن نزد شماست و همان ما را كفايت ميكند. در ميان حاضران اختلاف شد و به يكديگر پرخاش كردند. برخي سخن او را تأييد ميكردند و برخي سخن رسول خدا را و بدين ترتيب از نوشتن نامه جلوگيري شد.(9)بهخوبي معلوم بود كه موضوع آن نوشته چه بود؛ گفتاري صريح در تعيين جانشين پيامبر. بدين ترتيب چيزي نمانده بود كه اصل نبوت حضرتش مورد ترديد قرار گيرد و قرآن كلام غير الهي پنداشته شود. زيرا قرآن، فرموده آن بزرگوار را در هر حال، بر گرفته از وحي ياد كرده بود.(10) و اين گروه آن را هذيان ناشي از تب بر شمردند.راستي آيا پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله حق تعيين جانشين پس از خود را نداشت؟ و آيا كسي را براي اين مقام برنگزيد؟ چگونه است كه ديگران حق انتخاب داشتند و پيامبر نداشت؟ آيا عاقلانه است كه رسول خدا با تعيين نكردن جانشين، امت را به حال خود رها سازد تا هركه توانست برجان و نواميس مسلمانان تسلط يابد؟ آيا اصولاً جانشيني پيامبر امر الهي است كه تنها با تعيين پروردگار صورت ميپذيرد يا آنكه برعهده بعضي از مردم است تا هر كسي را بر مسلمانان فرمانروا سازند؟ آيا اين ديدگاه كه از سوي برخي ابراز شده صحيح است كه پيروي از بيانات پيامبر در مسائل سياسي و اجتماعي بر اصحاب وي واجب نبوده است؟ پاسخ اين پرسشها را بايد در علم كلام جستجوكرد.