در سقيفه نخست انصار در فضل خود سخن گفتند و آنگاه عمر بن خطاب به مخالفت با ايشان پرداخت و خلافت را حق مهاجران بر شمرد. چون گفتگوها به خشونت گراييد ابوبكر پيش شتافت و خود فصلي در بيان فضايل مهاجران ايراد كرد و با زباني نرم رأي را با استفاده از اختلاف ديرينه دو قبيله بزرگ در مدينه (اوس و خزرج) به مهاجران اختصاص داد. پس از اين گفتار بعضي بدين راضي شدند كه كار شيخ مفيد به روايت از ابومخنف آورده است كه بني اسلم براي تهيّه خوار بار به مدينه آمده بودند. به آنان گفته شد: اگر به ما ياري دهيد كه براي جانشين پيامبر صلياللهعليهوآله بيعت ستانيم، به شما خوار و بار ميدهيم.حكومت با شركت هردو دسته مهاجر و انصار انجام شود و گفتند: از ما اميري و از مهاجران اميري. ليكن ابوبكر اين رأي را نپذيرفت و گفت: چنين اقدامي وحدت مسلمانان را برهم خواهد زد. امير از ما و وزيران از انصار انتخاب شود و بدون مشورت آنان كاري صورت نگيرد.(18)او روايتي از پيغمبر صلياللهعليهوآله نقل كرد كه الائمة من قريش. اين روايت با آنكه به طور كامل ذكر نشد، سخني بود كه در چنان مجمع اثري بزرگ به جا گذاشت و به دعوي انصار پايان داد. به نظر ميرسد دشمني ديرينه دو قبيله انصار، (اوس و خزرج) نيز در پيشبرد نظر مهاجران بيتأثير نبوده است، چه بر فرض كه امارت به انصار ميرسيد هيچ يك از اين دو قبيله راضي به رياست قبيله ديگر نبود.چون زمامداري مهاجران و قريش مسلم شد، گفتگو بر تعيين شخص به ميان آمد. آنها كه در آن مجلس كار را در دست داشتند هريك به ديگري وگذار ميكردند. سرانجام عمر و ابوعبيده جراح، ابوبكر را به رياست پذيرفتند و با او بيعت كردند. در همين هنگام فريادها به موافقت و مخالفت بلند شد. طبري نقل ميكند كه حتي بعد از بيعت عمر با ابوبكر هنوز جمعي از انصار بودند كه به اين تصميم اعتراض داشته، بانگ بر آوردند: «ما جز با علي با هيچ كس ديگر بيعت نخواهيم كرد.» ولي اين فرياد و فريادهاي ديگر در آن آشوب گم شدند. بعد از عمر و ابوعبيده، مهاجران حاضر با ابوبكر بيعت كردند.(19)دو گروه انصار چون خود را شكست خورده ديدند هريك در از دست ندادن آخرين موقعيت، در بيعت با ابوبكر نسبت به هم پيشدستي كردند. اوسيان گردن به فرمان رهبر قريشي را مطلوبتر و مفيدتر از اين ميدانستند تا اينكه بگذارند رئيس قبيله رقيب (خزرج) بر آنها حكمراني كند. از همين رو در ميان ايشان اولين كسي كه با ابوبكر بيعت كرد، سعد بن حضير (يكي از روساي اوس) بود.(20)سرانجام سياست گروهي و رقابتهاي طايفهاي ابوبكر را قادر به مطالبه بيعت از اكثر مردم كرد. از طرفي رقابتهاي طايفهاي در ميان قريش و بخصوص در ميان مهاجران، قبول رهبري ابوبكر كه مردي از تيره كم اهميت بَنُوتيم بن مرّه بود آسانتر ساخت.(21)بنوتيم هرگز در جنگ قدرت و تعارضات سياسي كه قبايل رقيب قريش (همچون بني اميه و بنيهاشم و بني مخزوم) را به ستوده آورده بود، درگير نبودهاند. از طرف ابوبكر از اعتبار خاصيّ برخوردار بود و در زيادي سن و بر قرار ساختن رابطه نزديك با پيامبر در پي تزويج دخترش با پيامبر صلياللهعليهوآله و اظهار حمايت از اسلام از ابتداي رسالت، جلوهاي كسب كرده بود.بر پايه مآخذ ابوبكر و عمر از زمان بسيار دور اتحادي را تشكيل داده بودند كه ابوعبيده جرّاح عضو سوم آن بود. اين سه نفر اهميت و نفوذ چشمگيري در شرافت اسلامي نو ظهور و نيز در سياست گروهي عليه حكومت اشرافي مكّه كسب كرده بودند.(22)