نبايد قرار دادى را امضاء كنى كه در آن راه فرار و بهانه تراشى باز باشد. پس از تحكيم و تنظيم قرار داد، گفتار دو پهلو "توريه، تفسير و تاويل" 1 بكار مبر و سختى كار كه بايد در آن عهد خدا را مراعات كنى، تو را بدون حق وادار به شكستن پيمان نسازد. زيرا شكيبايى در برابر مشكلى كه اميد گشايش آن را دارى و عاقبت پسنديده اى كه برايت ببار مى آورد بهتر از نيرنگى است كه وبالش گردنت را بگيرد و از ناحيه ى خدا چنان مورد تعقيب قرار گيرى كه در دنيا و آخرت هذرى برايت نباشد. [ [ 1 - هرگاه يك لفظ داراى دو معنا باشد و گوينده ى كلام معناى دوم لفظ را اراده كند، اين نوع سخن گفتن را 'توريه' مى گويند.
در تاريخ مى خوانيم كه سعيد بن جبير يكى از ياران باوفاى اميرالمومنين على عليه السلام را با اجبار وارد قصر حجاج بن يوسف كردند. حجاج پرسيد: نظر تو درباره ى من چگونه است؟ پاسخ داد 'انت قاسط عادل' "تو مردى عادل هستى". پس از ختم مجلس، حجاج از ياران خود پرسيد: نظر سعيد چطور بود؟ گفتند: جز خوبى و نيكى تو چيزى نبود. حجاج گفت: سعيد نظرش بدگويى من بود، منظورش از 'قاسط' آيه ى 'اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا' و هدفش از عادل، عدول از حق و حقيقت است.
در مورد ديگر آمده است كه هارون الرشيد در دوران سلطنتش دستور داد تمام مردان برامكه را قتل عام كردند. زنى از برامكه به حضورش آمد و درخواست كمك كرد، وى نيز دستور كمك داد. زن پس از دريافت كمك خطاب به هارون گفت: 'اقرالله عينيك و فرحك بما آتاك، حكمت بالقسط و العدل' "خداوند چشمانت را روشن گرداند و تو را به خاطر عطايى كه كردى شاد كند. تو براساس قسط و عدل حكم كردى." هاورن پرسيد: از كدام قبيله اى؟ گفت: از آل برامكه كه تو دستور دادى مردان ما را كشتند. پس از رفتن زن هارون گفت: اين زن مرا به زشتى ياد كرد، چون كه قصدش از لفظ 'اقر' به معناى استقرار بود "يعنى چشمانت از حركت بازمانده، كور شود"، هدفش از 'فرحك' اشاره به آيه اى است كه در خصوص اين دنيا نازل شده و از 'قسط' آيه ى 'اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا' و از 'عدل'، عدول از حق و حقيقت را اراده كرده بود.] ]
خدا، ما بعد از تو ضعيف و هلاك گشتيم. فرمود: من با فلان مرد وعده دارم كه در اينجا باشم و از اينجا حركت نمى كنم تا او بيايد. مردم به سوى آن مرد رفتند و گفتند: اى دشمن خدا، با پيغمبر خدا پيمان مى بندى و آن را مى شكنى؟ آن مرد متوجه شده و به سوى اسماعيل آمد و عرض كرد: اى پيغمبر خدا، "مرا ببخش" من اين وعده را فراموش نموده بودم. امام صادق عليه السلام پس از نقل اين داستان مى فرمايد: خداوند به واسطه ى اين روش، حضرت اسماعيل را در قرآن 'صادق الوعد' خوانده است. [ بحار الانوار: ج 15، ص 144. ]
در جاى ديگر امام صادق عليه السلام در خصوص روش رسول الله صلى الله عليه و آله مى فرمايد: پيامبر اسلام با مردى وعده گذارد كه بر سنگى بنشيند تا او بيايد. او رفت و آفتاب بالا آمد و هوا گرم شد. ياران حضرت عرض كردند: يا رسول الله، چه مى شود اگر از آفتاب به سايه بيايى؟ فرمود: من با او در اينجا وعده گذارده ام و اگر او نيايد تا قيامت همين جا خواهم بود! [ بحارالانوار: ج 15، ص 144. ]
از مجموع اين مطالب و ديگر آثار وارده از ائمه ى معصومين عليهم السلام در زمينه ى پيمانشكنى مى فهميم كه پيمانشكنى و ارج قائل نشدن نسبت به تعهدات، آثار زيانبار و مخربى را در پى خواهد داشت، زيرا انسان "به قول فلاسفه" مدنى بالطبع است و هميشه در جستجوى اين است كه با ديگر افراد معاشرت و رفت و آمد داشته باشد. اين نوع زندگى اجتماعى ايجاب مى كند كه هر انسانى نسبت به تعهدات خويشتن پاى بند باشد و با هر عاملى "اين عوامل در جملات مولا عبارتند از 'ادغال' و 'مدالسه'، 'خداع'" كه باعث پيمانشكنى و نقض تعهد گردد، ستيز نمايد و گرنه نظام اجتماع "و كل جهان" از هم خواهد گسيخت. بر همين اساس، حقوقدانان جهان يكى از مباحث عمده را مبحث 'معاهدات' قرار داده اند و معتقدند كه ايجاد تعهدات بين المللى در رواج حس تفاهم و مسالمت جويى و صلح طلبى مفيد و لازم مى باشد. بر همين مبنا رسول الله صلى الله عليه و آله نيز در دوران رسالتش معاهداتى را با مشركان، مسيحيان نجران، اهل كتاب و قبايل عرب امضاء كرده است.