او درباره شيوه رأى گيرى و بيعت مسلمانان با ابوبكر مى گويد: جمعى از مردان قريش و مهاجرين در مورد اين كه بيعت با ابوبكر بدون مشورت آنان و يك باره صورت گرفته است، خشمگين شدند؛ از جمله حضرت على عليه السلام و زبير بن عوام هم خشم گرفتند و در حالى كه با خود سلاح داشتند در خانه فاطمه عليها السلام متحصن شدند.
عمر بن خطاب با گروهى به سوى خانه فاطمه عليها السلام آمدند؛ حضرت فاطمه عليها السلام فرياد برآورد و آنها را به خدا سوگند داد "تا به على عليه السلام صدمه وارد نكنند". عمر و همراهان شمشير را از حضرت على عليه السلام و زبير گرفتند و به ديوار زدند و شكستند، سپس حضرت على عليه السلام و زبير را از خانه بيرون كشيدند و به مسجد بردند تا از آن دو براى ابوبكر بيعت بگيرند. سپس ابوبكر برخاست و براى مردم عذر و بهانه آورد و چنين گفت:
همانا بيعت با من كارى همراه با شتاب و عجله بود و ناگهانى صورت گرفت و خداوند شر آن را كفايت نمود؛ وانگهى من از بروز فتنه ترسيدم و به خدا سوگند كه من بر آن حريص نبودم و هيچ گاه بر آن طمع نبسته ام و اينك كار بزرگى بر دوش من نهاده اند كه مرا ياراى آن نيست، دوست داشتم كه قوى ترين افراد به جاى من عهده دار آن بود.
اين سخنان را گفت و از مهاجر و انصار عذرخواهى كرد و سرانجام از حضرت على عليه السلام و زبير به زور بيعت گرفتند. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 50 و نيز ج 6، ص 47. ]