اصحاب امام علی(علیه السلام)

سید اصغر ناظم زاده قمی

جلد 2 -صفحه : 343/ 70
نمايش فراداده

عبداللَّه بن ابى لهب

شيخ مفيد، عبداللَّه بن ابى لهب را از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام و از هاشميانى مى داند كه با آن حضرت بيعت كرده است. [ الجمل، ص 107. ]

عبداللَّه بن ارقم بن عبد يعوث

عبداللَّه فرزند ارقم بن عبد يغوث بن وهب بود و آمنه بنت وهب "مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله" عمه پدرى او است. وى در سال فتح مكه اسلام آورد. هم چنين نقل است كه وى كاتب پيامبر صلى الله عليه و آله، و ابوبكر و عمر بوده است و عمر او را خزانه دار بيت المال قرار داد. [ اسد الغابه، ج 3، ص 115. ] وى جزو كسانى است كه با اميرمؤمنان عليه السلام در مدينه تا پاى جان بيعت كرد. [ الجمل، ص 108. ]

هنگامى كه سپاه امام راهى شام بود، عده اى اشكال تراشى مى كردند، اما چند تن از سران لشكر امام عليه السلام در مقابل مخالفان جنگ، از امام و نبرد با شاميان حمايت كردند، يكى از آنها عبداللَّه بن بديل بود كه برخاست و چنين گفت: اى اميرالمؤمنين همانا آن قوم "شاميان" اگر خدا را مى خواستند و براى او عمل مى كردند هرگز با ما مخالفت نمى نمودند، ولى آنها براى فرار از عدالت، و علاقه به انحصارطلبى، و حرص به قدرت خود، و بى علاقگى به اين كه مبادا دنيايشان از دست برود با ما مى جنگند، و كينه هايى كه در جان و خصومت و دشمنى كه در سينه نهان دارند به سبب جنگ هايى بوده است كه بر ضد آنان بر پا كرده اى و در آن، پدران و ياران و برادرانشان را به هلاكت رسانده اى، اينك براى انتقام از كشته هاى اجداد كفار خود با تو سر جنگ دارند.

سپس رو به مردم كرد و چنين گفت: چه طور ممكن است معاويه با على بيعت كند؟ در حالى كه على عليه السلام در يك جنگ "در جنگ بدر" برادرش حنظله، و دايى اش وليد، و جد مادرى اش عتبه را به هلاكت رسانده است؟ به خدا سوگند، گمان نمى برم كه او بيعت كند و آنان هرگز مطيع شما نخواهند شد و راه راست را انتخاب نخواهند كرد مگر آن كه نيزه هاى استوار ما، ميان آنان به كار افتد، و شمشيرها سرهايشان را از تن جدا سازد و پيشانى هايشان به گرزهاى آهنين شكافته شود و كارهايى سخت ميان دو گروه صورت گيرد.' [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 3، ص 180 - 175. ]

اين سخنانى بود كه عبداللَّه بن بديل قبل از عزيمت سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام به جانب صفين و در حمايت از امام و پيشواى خود ايراد نمود و دلگرمى به نيروهاى عراقى بخشيد.

سخنرانى ابن بديل در هنگام نبرد صفين و شهادت او

آگاه باشيد، همانا معاويه مدعى چيزى است كه از او نيست و در مورد خلافت با كسى به نزاع و ستيز برخاسته كه او به خلافت و رهبرى مسلمين سزوارتر و كسى نظير او نيست. مى خواهد با جدال باطل خود، حق را از ميان بردارد و نور خدا را خاموش نمايد. اينك به همراه اعراب و احزاب بر شما حمله آورده است، او ضلالت و گمراهى را براى آنان آراسته و در دل هايشان محبت فتنه انگيزى را نشانده است.

بدانيد، معاويه در خصوص امر مهم خلافت و امامت بر مسلمين، اعراب را به اشتباه انداخته و پليدى ديگرى بر پليدى هايشان افزوده است، و شما به خدا سوگند، بر نور هدايت و برهان روشن و آشكاريد؛ بنابراين با طاغيان جفاپيشه و اين ستم كاران سركش پيكار كنيد و از آنان هراسى به دل راه ندهيد و چرا بايد از آنها بترسيد و حال آن كه قرآنِ در دست شما آيتى آشكار از خدايتان است كه مى فرمايد: 'أتخشونهم فاللَّهُ أحقُ أن تخشوه إن كنتم مؤمنين، قاتِلوُهُم يُعَّذِبْهُمُ اللَّهُ بإيديكم و يُخزِهِم و يَنْصُركُم عليهم وَ يَشفِ صدورَ قومٍ مُؤمنين' همانا من همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله با اين قوم جنگ كرده ام و به خدا قسم در ميان اين جنگ هم آنان پاك تر و پرهيزكارتر و با تقواتر از گذشته نيستند، بنابراين قيام كنيد و به جنگ با دشمن خدا و دشمن دينتان بشتابيد و شمشيرها را از نيام بركشيد. [ وقعة صفين، ص 234؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 186. ]

در اين موقعيت، جنگ بسيار سختى به وقوع پيوست و مردم به يك ديگر در افتادند و هر دو گروه يعنى جناح چپ لشكر شام با جناح راست سپاه عراق براى كسب برترى و پيروزى جناح خود سخت تلاش كردند، عبداللَّه بن بديل هم چنان دليرانه شمشير مى زد و پيش مى رفت تا خود را به معاويه رساند و او را از جايگاهش به عقب راند سپس فرياد برآورد: 'اى انتقام گيرندگان خون عثمان' و مقصودش برادرش عثمان بن بديل بود كه در آن جنگ به شهادت رسيده بود، [ [در صفحات قبل اشاره شد كه عبداللَّه دو برادر داشته: يكى عبدالرحمن كه محتمل است در جمل و محتمل است در صفين به شهادت رسيده و برادر ديگرش محمد كه در صفين به شهادت رسيده اما برادرى به نام عثمان در جايى از او ياد نشده، مگر در اين سند كه محتمل است وى برادر ديگر او بوده است. ] ] ولى معاويه و يارانش گمان بردند كه مقصود او عثمان بن عفان است. معاويه كه از مقر فرماندهى و جايگاهش بسيار دور شده بود بازگشت و بر خود بيمناك شد و هر لحظه احساس نابودى مى كرد و لذا براى بار دوم و سوم به حبيب بن مسلمه پيام فرستاد و از او يارى و مدد خواست، و حبيب هم با همه افراد در جناح چپ سپاه معاويه به جناح راست سپاه عراق حمله كرد و آ را از هم گسيخت. تا آن جا كه جمعى از ياران عبداللَّه فرار كردند و تنها صد مرد جنگى از قاريان قرآن با ابن بديل باقى ماندند. آنها پشت به پشت هم دادند و از خود دفاع مى كردند و حاضر به عقب نشينى نبوده و به سوى خيمه معاويه به پيش مى رفتند. عبداللَّه مصمم به كشتن معاويه بود و آهنگ جايگاه او را داشت و به سوى او پيش روى مى كرد تا خود را به نزديكى معاويه رساند، در اين جا معاويه كه عبداللَّه بن عامر كنارش ايستاده بود خطاب به مردم بانگ برداشت: اى واى بر شما، حال كه از به كار بردن تير و كمان و شمشير عاجزيد، با سنگ و پاره سنگ عبداللَّه و همراهانش را بزنيد. با اين فرمان، نيروهاى محافظ معاويه و جنگجويان اطرافش با سنگ و پاره سنگ به ابن بديل و يارانش حمله كردند و آنقدر سنگ زدند تا به عبداللَّه اصابت كرد و او را مجروح نمودند و روى زمين افتاد، در اين موقع لشگر دشمن با شمشير بر او حمله ور شدند و با شمشيرهاى خود او را به شهادت رساندند. [ وقعة صفين، ص 244؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 196؛ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 18. ]

بدين ترتيب عبداللَّه بن بديل خزاعى در سال 37 هجرى در ركاب مولا و پيشوايش اميرالمؤمنين عليه السلام به دست سپاه معاويه در صفين به شهادت رسيد و به فيض حضور در رضوان و رحمت خدا نايل آمد. پس از شهادت او شيرازه سپاه امام خسارت شديدى ديد و نيروهاى معاويه جرأت بيشترى پيدا كردند. [ وقعة صفين، ص 245؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 5، ص 196؛ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 18.]