عبداللَّه بن ابى طلحه "ابو يحيى" - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عبداللَّه بن ابى طلحه "ابو يحيى"

شيخ طوسى 'عبداللَّه بن ابى طلحه' را از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام به شمار آورده و مى نويسد. هنگامى كه مادرش وى را حامله بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله در حقش دعا كرد. [ رجال طوسى، ص 50، ش 65. ]

ابن اثير مى نويسد: عبداللَّه بن ابى طلحه، از قبيله خزرج و جزو انصار بود كه به 'ابويحيى' كنيه داشت. وى برادر مادرى 'انس بن مالك' است ومادرشان 'ام سليم بنت ملحان' است. [ اسدالغابه، ج 3، ص 188. ]

مادر با فضيلت عبداللَّه


پدر عبداللَّه يعنى ابو طلحه "زيد بن سهل" از اصحاب بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله و مادرش 'ام سليم' از زنان بافضيلت صدر اسلام است. هنگامى كه ابوطلحه به خواستگارى ام سليم مادر 'انس بن مالك' خادم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله رفت، ام سليم گفت: من حاضرم با تو ازدواج كنم، به شرط آن كه اسلام آورى و اسلام تو مهريه من باشد. ابوطلحه اسلام آورد و همسر ام سليم شد و اين اولين زنى بود كه با اين صداق به شوهر رفت.

دعاى رسول خدا و ولادت عبداللَّه


ابو طلحه از ام سليم فرزندى پيدا كرد كه بسيار به او علاقه مند بود، از قضا اين فرزند بيمار شد و بسترى گرديد، لذا ابو طلحه خيلى ناراحت و غمناك بود، روزها به مزرعه مى رفت و كار كشاورزى مى كرد و شب ها كه بازمى گشت، ابتدا به سراغ پسرش مى رفت و از او عيادت مى كرد، بعد براى غذا و خواب آماده مى شد تا آن كه روزى فرزندش از دنيا رفت، مادرش - اين زن صبور و با استقامت - بلافاصله جنازه فرزندش را در پارچه اى پيچيد و در كنار اتاق گذاشت و خود را آراست تا ابوطلحه آمد، چون ابوطلحه مى خواست طبق برنامه همه شب به سراغ فرزندش برود، ام سليم گفت: داخل اتاق نرو كه فرزندم حالش بهتر است و به خواب رفته و مزاحم او مباش. ابو طلحه خوشحال شد و شام خورد و به بستر خواب رفت.

صبح فردا ام سليم به شوهرش گفت: اگر كسى به همسايگانش امانتى داده باشد كه مدتى از آن استفاده كند و صاحبش امانت را پس بگيرد، آيا همسايه اى كه امانت را پس مى دهد ناراحت مى شود و گريه مى كند و يا امانت را پس نمى دهد؟

ابو طلحه گفت: هرگز، گريه و ناراحتى معنا ندارد و امانت را بايد پس بدهد. ام سليم گفت: پس مراقب باش و گريه و بى تابى نكن؛ زيرا فرزندت از دنيا رفته است و خداوند اين امانتى را كه به ما داده بود، پس گرفت.

ابو طلحه وقتى ديد مادر در داغ فرزندش چنين صبورى پيشه كرده و حتى تا صبح به او خبر نداده، خويشتن دارى كرد و صبر پيشه نمود، وقتى براى نماز صبح خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرفياب شد، داستان مرگ پسر و صبر همسرش را به عرض رساند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از صبر اين زن تعجب كرد و در حق او دعا كرد و فرمود: 'أعرستم الليلة؟ بارك اللَّه لكم فى ليلتكم؛ آيا ديشب عروسى كرديد، خداوند در شب شما بركت قرار دهد.' و به نقلى چنين دعا كردند: 'اللّهم بارك لهما فى ليلتهما؛ بارالها، شب اين زن و مرد را مبارك گردان.'

ام سليم، همان شب حامله شد و خداوند عبداللَّه را به ايشان عطا كرد و چون عبداللَّه به دنيا آمد، مادرش او را در پارچه اى پيچيد و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آورد تا كام او را برگيرد و در حق فرزندش دعا كند. پيامبر صلى الله عليه و آله پسر او را گرفت و نام او را 'عبداللَّه' گذاشت و مقدارى خرما طلبيد و در دهان گذاشت بعد كام فرزند ابو طلحه را با آن خرما برداشت و در حق او دعا كرد و او از بهترين فرزندان انصار گرديد. [ ر. ك: همان، ج 3، ص 188؛ سير اعلام النبلاء، ج 5، ص 9؛ سفينة البحار، ج 2، ص 123 ماده عبد. ]

از بركت دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله، عبداللَّه داراى اولاد زياد و از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام گرديد.

شهادت عبداللَّه در صفين


عبداللَّه داراى ده پسر بود كه همه آنان قاريان قرآن بودند ونيز به روايتى اكثرشان عالم بودند. وى درصفين همراه حضرت على عليه السلام جنگيد و به شهادت رسيد. [ اسد الغابه، ج 3، ص 189. ]

/ 343