آخرين سخن قنبر و شهادت او
يكى از روزها 'حجاج بن يوسف ثقفى' به اطرافيان خود گفت: آرزومندم يكى از اصحاب على را به چنگ آورم و با ريختن خونش به درگاه خداوند تقرب جويم!
درباريان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار كردند. وقتى قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو كيستى؟
قنبر با بيانى رسا و بدون هيچ خوف و ترسى خود را چنين معرفى كرد:
أنا مولى من ضرب بسيفين و طعن برمحين، و صلى قبلتين و بايع البيعتين و هاجر الهجرتين و لم يكفر باللَّه طرفة عين، أنا مولى صالح المؤمنين و وارث النبيين و خيرالوصيين...؛
من غلام آن كسى هستم كه با دو شمشير و دو نيزه مى جنگيد و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا صلى الله عليه و آله بيعت كرد و دو نوبت هجرت نمود و لحظه و چشم به هم زدنى كافر نشد، من غلام صالح مؤمنانم و غلام وارث انبيا و بهترين اوصيا هستم....
چون حجاج اين سخنان را از قنبر شنيد، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و يار و همراه امير مؤمنان عليه السلام را به شهادت رساندند. [ ر.ك: الاختصاص، ص 73؛ معجم رجال الحديث، ج 14، ص 86؛ ارشاد، ج 1، ص 328؛ سفينة البحار، ج 2، ص 449؛ بحارالانوار، ج 42، ص 136. ]