عبداللَّه بن خبّاب بن ارت - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عبداللَّه بن خبّاب بن ارت

عبداللَّه بن خبّاب [ ايمان و اخلاص خبّاب بن ارت را در شرح حال او در همين كتاب ملاحظه نماييد. ] از ياران اميرالمؤمنين عليه السلام و از كارگزاران حضرت بر نهروان بود كه خوارج او، همسر و فرزندش را كه در رحم مادر بود به شهادت رساندند. [ اسد الغابه، ج 3، ص 150؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 188؛ سفينة البحار، ج 2، ص 132؛ مروج الذهب، ج 2، ص 404؛ رجال طوسى، ص 50، ش 62. ]

شهادت عبداللَّه و همسرش به دست نهروانيان


ابوالعباس مى گويد: موقعى كه خوارج در راه نهروان با 'عبداللَّه بن خبّاب' - در حالى كه قرآنى به گردن داشت و همسر حامله اش نيز به همراهش بود - رو به رو شدند به عبداللَّه گفتند: اين قرآنى كه در گردن دارى به ما دستور مى دهد تا تو را به قتل برسانيم.

عبداللَّه گفت: 'ما أحياه القرآن فاحيوه و ما أماته فأميتوه؛ هر چه را قرآن زنده كرده شما هم زنده كنيد و آنچه را قرآن ميرانده است، شما هم بميرانيد.'

در اين موقع يكى از خوارج برخاست و خرمايى را كه از درخت افتاده بود، برداشت و در دهان گذاشت، دوستانش بر سر او فرياد زدند كه: اين مال مردم است! بيرون بينداز، آن مرد خرما را براى رعايت پرهيزكارى از دهان بيرون انداخت. سپس يكى ديگر از اين خوارج به خوكى زد و او را كشت؛ باز همراهانش گفتند: اين كارى كه كردى فساد فى الارض است، چرا اين كار را كردى و خوك را كشتى؟

آن گاه به ابن خبّاب گفتند: از پدرت براى ما حديثى بخوان؟ عبداللَّه گفت: پدرم از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرد كه فرمود:

سَتكونُ بَعدى فتنةٌ يُموتُ فيها قَلْبُ الرَّجُل كما يُموتُ بدنُهُ يُمسى مؤمناً و يَصبحُ كافراً فكُن عبدَ اللَّه المقتُول و لا تَكُن القاتل؛

به زودى فتنه اى رخ مى دهد كه قلب مؤمن در آن مى ميرد، شب را با ايمان مى خوابد و روز كافر مى شود، در آن روز تو بنده اى مقتول [ شايد منظور از اين حديث، اين باشد كه: 'دين خود را حفظ كن، اگر چه كشته شوى، نه آن كه بى دين بمانى اگر چه كشنده باشى'. ] باش و قاتل نباش.

آن گاه از عبداللَّه درباره ابوبكر و عمر سؤال كردند، عبداللَّه از آنان به نيكى ياد كرد. سپس درباره اميرالمؤمنين عليه السلام قبل از حكميّت و درباره عثمان در آخر عمرش سؤال كردند، باز او به نيكى ياد كرد، آن گاه درباره حضرت على عليه السلام بعد از قبول حكميّت پرسيدند. او گفت: 'إنّ علياً أعلمُ باللَّه و أشدُّ تَوَقِّياً على دينِه، و أنْفَذُ بَصيرَة؛ به راستى على عليه السلام نسبت به خدا داناتر و بر دين خدا محكم تر و از ديگران بصيرتش بيشتر است.'

آن مردم نادان و جاهل چون حاضر نبودند در شأن و مقام حضرت على عليه السلام چيزى بشنوند، به او گفتند: تو پيرو هدايت نيستى، بلكه تابع اسم و رسم مردان هستى، آن گاه او را به كنار نهرى آوردند و سر از بدنش جدا كردند. [ تاريخ طبرى، ج 5، ص 81؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 281. ]

/ 343