قيس بن سعد بن عباده انصارى
قيس فرزند 'سعد بن عبادة بن دليم خزرجى'، كنيه اش ابوالفضل و به قولى ابو عبداللَّه يا ابو عبدالملك از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله است. قيس از نظر جسمى مردى كشيده قامت و از همگان بلندتر و داراهاى موهاى بلند و صاف بود؛ اما محاسن در صورت نداشت و بعضى از انصار به مزاح به او مى گفتند: دوست داريم با ثروت و اموالمان براى قيس محاسن "ريش" خريدارى كنيم. در همين حال مردى خوش سيما و زيبا منظر بود. وى از نظر خصايص معنوى و روحى، مردى زاهد و شب زنده دار و در عين حال دلير، شجاع، كارآمد و بخشنده بود. او در نطق و سخن ورى، ناطقى توانمند و سخن گويى مقتدر و در عقل و خردورزى نمونه روزگار و در شعر و شاعرى قريحه اى عالى داشت.پدرش سعد، سالار و بزرگ خزرجيان بود و در بزرگوارى او همين بس كه انصار پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در اين فكر بودند كه او را به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله منصوب نمايند كه ديگران پيشى گرفتند و ابوبكر را به خلافت رساندند.
شرافت و بزرگوارى قيس
قيس از اصحاب با وفاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و از اصحاب و شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام و يكى از مواليان راستين سبط بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بود. [ رجال طوسى، ص 26، ش 1 و ص 54، ش 1 و ص 69، ش 1. ]
قيس چه در دوران جاهليت و چه در اسلام همواره رياست و سرورى داشت و بزرگوارى و شرافت در خاندان آنان، يك خصلت موروثى و دايمى بود، پدر و اجداد او همه پيشوا و رييس قبيله بوده اند و پدرش سعد اگر كسى را در پناه خود جاى مى داد، همه قبايل هم جوار، پناه دادن او را محترم مى شمردند و به پناهنده او متعرض نمى شدند و اين به خاطر آقايى و سيادت فوق العاده و بزرگ منشى او بود. وى و پدرش هم در دوران جاهليت و هم در اسلام سفره اى گسترده و عمومى داشتند و همگان از خوان نعمت و بخشندگى آنان بهره مى بردند و اطعام مى شدند. [ رجال كشى، ص 110، ح 177. ]
قيس در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به منزله رئيس پليس آن حضرت بود كه وظايف و مأموريت هاى شهرى را انجام مى داد و عهده دار اجراى دستورهاى داخلى و تأمين نظم و امنيت در شهر مدينه بود.
در برخى جنگ ها پرچم انصار را به دوش مى كشيد و در ركاب پيامبر صلى الله عليه و آله حركت مى نمود و گاهى رسول خدا صلى الله عليه و آله او را براى جمع آورى زكات و ماليات به اطراف مى فرستاد، و از كسانى بود كه همگان به انديشه و رأى و نظريه هاى صائبش احترام مى گذاشتند. [ ر. ك: اسد الغابه، ج 4، ص 215. ]