صعصعه بن صوحان عبدى
صعصعه فرزند صوحان، چون دو برادراش زيد و سيحان از سادات و بزرگان قبيله عبدالقيس بود. او دوران كودكى را در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله سپرى كرد و مسلمان شد، امّا توفيق ديدار روى مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله را نيافت. از بزرگان تابعين [ ر. ك: همين اثر، ج 1، ص 34. ] به شمار مى آيد، وى از رؤساى قومش عبدالقيس و مردى فصيح، فاضل، دين دار و سخن ورى توانا و از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بود كه در جنگ هاى آن حضرت شركت نمود. [ اسد الغابه، ج 3، ص 20؛ ر. ك: الغدير، ج 9، ص 43. ]شعبى درباره فصاحت او مى گويد: من فن سخنورى را از او آموختم. [ الغدير، ج 9، ص 43. ]
شرافت و بزرگوارى صعصعه
صعصعه در ميان مسلمانان از شأن و منزلت والايى برخوردار بود، معاويه با اين كه حاضر نبود به شرافت و بزرگى ياران حضرت على عليه السلام اعتراف كند اما در برابر شخصيت صعصعه، ناچار به اقرار شد.
معاويه در ملاقاتى كه با عقيل - برادر اميرالمؤمنين عليه السلام - داشت، روزى به عقيل گفت درباره اصحاب على عليه السلام برايم سخن بگو و از آل صوحان شروع كن كه آنان استاد سخن و كلامند. عقيل در پاسخ ابتدا از صعصعه شروع كرد و گفت: 'اما صعصعه، فعظيمُ الشأن، عَضب اللِّسان، قائِدُ فُرسان' سپس در فضيلت دو برادش زيد و عبداللَّه سخن گفت؛ اما معاويه در برابر عظمت و شخصيت پر آوازه صعصعه و ديگر اصحاب اميرالمؤمنين جز سر تسليم چاره اى نديد و سكوت اختيار كرد. [ الغدير، ج 9، ص 46. ]