عمران بن حصين خزاعى
عمران كه كنيه اش 'ابو نحيد' بود در سال هفتم هجرى - ايام فتح خيبر - مسلمان شد و در غزوه هاى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شركت جست و در فتح مكه صاحب رايت و پرچم قبيله خزاعه بود، او از افراد فاضل و فقيه صحابه بوده است. [ ر. ك: الاصابه، ج 4، ص 705 و 706؛ اسد الغابه، ج 4، ص 137؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 17، ص 132؛ سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 126. ]حمايت او از ولايت اميرالمؤمنين
عمران بن حصين - اين صحابى با فضيلت و اين عالم اسلام شناس - به زودى به دامان ولايت اميرالمؤمنين بازگشت و ارادت خود را نسبت به آن حضرت اعلام نمود و در مقام دفاع از جانشينى بلافصل او بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله به پا خاست و نسبت به خلافت ابوبكر لب به اعتراض گشود و او را به حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه على عليه السلام را به عنوان اميرالمؤمنين و ولى مسلمانان نصب كرده بود يادآور شد، اما هيهات كه اثرى نگذاشت.
ابن شهر آشوب نقل مى كند: عمران بن حصين خزاعى و بريده اسلمى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله به نزد ابوبكر رفتند و در برابر ادعاى خلافت و جانشينى او از رسول خدا صلى الله عليه و آله به صورت اعتراض به او گفتند: آيا تو در آن روز - اشاره به همان روزى كه در حديث بالا آمد - از كسانى نبودى كه خلافت و امارت على عليه السلام را به وى سلام گفتى؟ آيا آن روز را به ياد دارى يا به راستى آن روز را فراموش كرده اى؟ گفت: آرى به ياد دارم. بريده گفت: دراين صورت، آيا مگر ممكن است احدى بر اميرالمؤمنين على عليه السلام حكومت و امارت نمايد؟
عمر كه در آن جا حاضر بود، گفت: آرى، ممكن است، به دليل آن كه نبوت و خلافت در يك خانه جمع نمى شود!
بريده كه از قاريان قرآن و آگاهان به اسلام بود بلافاصله در پاسخ عمر اين آيه شريفه را قرائت كرد: 'أم يَحسُدُونَ الناسَ على ما آتاهُم اللَّهُ مِن فَضله، فقد آتينا آل ابراهيمَ الكتابَ و الحكمةَ و آتيناهُم مُلكاً عظيماً؛ [ نساء 4، آيه 54. ] آيا آنها "قوم يهود" به مردم و پيامبر و خاندانش، در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها بخشيده حسد مى ورزند "حال چرا حسد مى ورزند" با اين كه به آل ابراهيم "كه يهود از خاندان او هستند" كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى در اختيار آنان قرار داديم"'.
بريده بعد گفت: به استناد اين آيه از قرآن، كه خداوند هم نبوت و هم حكومت را در خاندان آل ابراهيم قرار داده، پس مانعى ندارد كه هر دو مقام در خاندان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله جمع شود.
راوى مى گويد: عمر با شنيدن اين استدلال در غضب شد به طورى كه آثار غضب در او تا روز وفاتش مشاهده مى كرديم. بريده در اين مورد دو بيت شعر نيز سرود. [ مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 53، معجم رجال الحديث ج 13، ص 140؛ ر. ك: رجال كشى، ص 94، ح 148. ] بنابراين، عمران بن حصين به همراه در روزهاى اول خلافت ابوبكر، به او اعتراض كرده و خلافت را از آنِ اميرالمؤمنين عليه السلام دانسته است.
عمران قبل از واقعه جمل به دستور عثمان بن حنيف - نماينده امام على عليه السلام در بصره و والى آن جا - نزد سران ناكثين "عايشه، طلحه و زبير" رفت تا از علت حركت آنها به سمت بصره و حمله به آن جا جويا شود. [ تفصيل اين گفت و گو را در شرح حال 'عثمان بن حنيف' ملاحظه نماييد. ]