عبداللَّه بن جناده
شيخ طوسى 'عبداللَّه بن جناده' را از اصحاب على عليه السلام به شمار آورده است. [ رجال طوسى، ص 51، ش 84. ]عبداللَّه بن حارث
عبداللَّه فرزند حارث از اصحاب اميرالمؤمنين حضرت على عليه السلام بوده است. [ رجال برقى، ص 5. ]عبداللَّه بن حارث "برادر مالك اشتر"
'عبداللَّه بن حارث' از اصحاب اميرالمؤمنين امام على عليه السلام به شمار مى رود و او برادر مالك اشتر معرفى شده است. [ رجال طوسى، ص 47، ش 7؛ ر. ك: تاريخ طبرى، ج 5، ص 262. ]
عبداللَّه همواره جزو ياران وفادار اميرمؤمنان عليه السلام بوده است و لذا در موقعى كه حجر بن عدى و يارانش در سال 51 هجرى بر ضد 'زياد بن سميه' قيام كرد و اجازه نمى داد به مولايش اميرالمؤمنين جسارت شود، در هنگام درگيرى با نيروهاى پليس كوفه فرار كرد و در محل نخعى ها به منزل 'عبداللَّه بن حارث' رفت و در آن جا مخفى شد و عبداللَّه از او پذيرايى كرد ولى سرانجام 'محمد بن اشعث' توسط ابن زياد دستگيرى حجر را پى گيرى كرد و حجر را دستگير نمود. [ همان، ص 264. ]
وى از دوست داران اهل بيت عليهم السلام بود و در قيام مختار عليه دستگاه يزيد نيز شركت داشت. طبرى از 'فضيل بن خديج'، 'حصيرة بن عبداللَّه' و 'نضر بن صالح' نقل كرده كه اول شخصيتى كه مختار پرچم او را بر ضد قاتلان امام حسين عليه السلام بست، پرچم عبداللَّه بن حارث بوده است. [ همان، ج 6، ص 33. ]
عبداللَّه بن حارث بن نوفل
عبداللَّه بن حارث از فرزندان عبدالمطلب و از اصحابِ اميرمؤمنان عليه السلام بود. [ رجال طوسى، ص 51، ش 74؛ اسد الغابه، ج 3، ص 139. ]عبداللَّه همواره از دوستداران و شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام و خاندان رسالت بوده است، اگر چه در كتاب هاى تاريخ نامى از وى در زمره جنگ جويان زمان حضرت على عليه السلام مثل جمل يا صفين و نهروان ذكر نشده است؛ اما اخبار و احاديثى از اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسن عليه السلام نقل كرده است كه نمونه اى از آن را ذكر مى كنيم:
ابن ابى الحديد در ذيل خطبه 37 از نهج البلاغه فصلى درباره آگاهى اميرالمؤمنين عليه السلام به امور غيبى مطرح كرده، از جمله عبداللَّه به حارث نقل مى كند كه: اميرالمؤمنين عليه السلام بالاى منبر فرمود: هيچ كس به حد بلوغ نرسيده است مگر اين كه خداوند درباره او آيه اى نازل كرده است، مردى كه نسبت به او بغض و كينه داشت از جا برخاست. و گفت: آيا خداوند درباره تو چيزى از قرآن نازل كرده است؟ مردم كه متوجه شدند او قصد اهانت به حضرت داشته خواستند او را بزنند، اما حضرت فرمود: از او دست برداريد. سپس به او گفت: آيا سوره هود را خوانده اى؟ گفت: آرى، سپس حضرت اين آيه از آن سوره را خواند: 'أفمن كان على بَيِّنَةٍ مِن ربِّه و يَتلُوهُ شاهِدٌ مِنه؛ [ هود 11، آيه 17. ] آيا آن كسى كه بر دليل روشنى از پروردگار خود است و گواهى صادقى همراه اوست'. وقتى اين آيه را خواند فرمود: اى مرد، آن كسى كه بر دليل روشنى از پروردگار خود بود، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله است، و آن گواه صادق كه همراه اوست، من هستم. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 287. ]
از اخبار غيبى ديگرى كه عبداللَّه به حارث نقل مى كند اين داستان است كه مى گويد: من به روزگار حكومت عمر يا عثمان، همراه على بن ابى طالب عليه السلام براى انجام عمره به مكه رفتيم، او به خانه خواهر خود ام هانى دختر ابوطالب رفت و چون اعمال عمره خود را انجام داد تنى چند از عراقيان به نزد حضرتش آمدند و گفتند: اى اباالحسن، ما نزد تو آمده ايم تا از موضوعى بپرسيم و پاسخ آن را از شما بشنويم. فرمود: چنين گمان مى كنم كه مى خواهى از مغيره بپرسيد كه گفته است كه او آخرين كسى بوده كه با پيكر مطهر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان قبر تجديد عهده كرده است! گفتند: آرى، آمده ايم همين موضوع را از شما سؤال كنيم. حضرت فرمود: مغيره دروغ گفته است؛ زيرا آخرين كسى كه با پيكر مطهر پيامبر صلى الله عليه و آله در قبر تجديد عهد كرده است، قثم بن عباس است كه پس از همه ما از ميان قبر مطهر حضرت بيرون آمده است. [ شرح ابن ابى الحديد، ج 13، ص 41. ]