شيخ طوسى، 'عبد خير بن ناجد' را كه كنيه اش 'ابو صادق ازدى' است از اصحاب حضرت على عليه السلام به شمار آورده است. [ رجال طوسى، ص 48، ش 23. ]
او اضافه مى كند: وى از ثقات و اهل ورع و راوى حديث از على بن ابى طالب و ديگران مى باشد. [ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 146. ]
عبيداللَّه بن ابى رافع
عبيداللَّه از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام و كاتب آن حضرت بود و دو كتاب يكى تحت عنوان قضاوت هاى اميرالمؤمنين عليه السلام و ديگرى تحت عنوان كسانى كه از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در جمل و صفين و نهروان با على عليه السلام بودند، تدوين و تأليف نمود. [ الفهرست، ص 174، ش 467؛ ر. ك: معجم رجال الحديث، ج 11، ص 62؛ رجال برقى، ص 4. ]
ابن اثير مى نويسد: 'ابراهيم ابى رافع' ابتدا غلام عباس بود، عباس او را به رسول خدا صلى الله عليه و آله بخشيد و حضرت او را آزاد كرد، لذا 'ابو رافع' مولى "آزاده شده" رسول اللَّه است و او در مكه اسلام آورد، اما اسلام خود را مخفى كرد و در اُحد و خندق شركت كرد و هنگامى كه مسلمان شدن عباس را بشارت داد، حضرت او را آزاد كرد و كنيز خود 'سلمى' را به ازدواج او درآورد، او از سلمى صاحب فرزندى به نام 'عبيداللَّه' شد. بنا به نقلى، سلمى قبلاً قابله ابراهيم "فرزند رسول خدا" بوده است. ابراهيم ابو رافع پدر عبيداللَّه در عصر خلافت عثمان و به قولى در عصر خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام دار فانى را وداع گفت. [ ر. ك: اسدالغابه، ج 1، ص 41 "در شرح حال ابراهيم ابو رافع و اسلم ابو رافع" و ص 77. ]