عاصم بن زياد - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عاصم بن زياد

عاصم بن زياد از اصحاب و ياران اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است. [ معجم رجال الحديث، ج 9، ص 184. ]

مامقانى مى گويد: عاصم مردى زاهد، پرهيزكار و مطيع امير مؤمنان على عليه السلام بود. همو در ادامه از كلينى نقل مى كند: وى در برهه اى از زمان از مردم دورى گزيد و لباس عزلت بر تن كرد و همواره مشغول عبادت بود كه با اعتراض اميرالمؤمنين مواجه شد. [ تنقيح المقال، ج 2، ص 113. ]

سيد رضى در نهج البلاغه در يكى از خطبه ها نقل مى كند: اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از جنگ جمل وارد بصره شد و در ايامى كه در آن جا به سر مى برد، روزى به عيادت يكى از يارانش به نام 'علاء بن زياد' [ ابن ابى الحديد در ج 13، ص 37 او را 'ربيع بن زياد حارثى' معرفى مى كند، و مى نويسد: 'علاء بن زياد' كه سيد رضى در نهج البلاغه آورده را نمى شناسم و شايد او كس ديگرى مى باشد كه سيد رضى او را شناخته است. و توضيح آن در شرح حال 'ربيع بن زياد حارثى' گذشت. ] رفت. اين مرد خانه مجلل و وسيعى داشت، حضرت به محض اين كه خانه مجلل او را ديد، به او فرمود: 'اين خانه با اين عظمت به چه كار تو در دنيا مى خورد، در صورتى كه به خانه وسيعى در آخرت محتاج ترى، ولى مى توانى همين خانه وسيع دنيا را وسيله اى براى رسيدن به خانه وسيع آخرت قرار دهى، به اين كه در اين خانه از مهمان پذيرايى كنى، صله رحم نمايى، حقوق مسلمانان را در اين خانه رعايت نمايى، و از انحصار و مطامع شخصى و استفاده خودى خارج نمايى'.

علاء "ربيع" عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، من از برادرم عاصم نزد شما شكايت دارم. حضرت فرمود: چه شكايتى دارى؟ عرض كرد: او تارك دنيا شده، جامه كهنه پوشيده و گوشه گير و منزوى گشته، همه چيز و همه كس را رها كرده است. حضرت دستور داد، فوراً او را حاضر كنند.

عاصم، وقتى آمد، اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود:

يا عُدىَّ نَفسِه، لقد استهامَ بك الخبيث، أما رَحمتَ أهلَك و وَلَدك، أترى اللَّهَ أحلَّ لك الطيّبات، و هو يَكره أن تأخُذها، أنت أهوَنُ على اللَّه من ذلك؛

اى دشمن جان خود، شيطان عقل تو را ربوده است، چرا به زن و فرزند خويش رحم نكردى؟ آيا تو خيال مى كنى خدايى كه نعمت هاى پاكيزه دنيا را براى تو حلال و روا ساخته ناراضى مى شود از اين كه تو از آنها بهره ببرى؟ تو در نزد خدا كوچك تر از اين هستى، چنين گمان بكنى.

عاصم عرض كرد: 'يا اميرالمؤمنين، هذا أنت فى خشونة مَلبَسك و جُشوبةِ مَأكلك؛ اى اميرالمؤمنين، تو خودت هم كه مثل من هستى، تو هم كه به خود سختى مى دهى و در زندگى به خود سخت مى گيرى، تو هم كه جامه نرم نمى پوشى و غذاى لذيذ نمى خورى، پس من همان كارى مى كنم كه شما مى كنيد و از همان روشى استفاده مى كنم كه شما استفاده مى كنيد.' امام عليه السلام او را ملامت كرد و فرمود:

ويحك إنّي لستُ كأنتَ، ان اللَّه تعالى فَرَض على أئمة الحق أن يُقدِّروا أنفسَهُم بِضَعفَة الناس، كيلا يَتَبَيَّغَ بالفقير فَقْرُه؛

تو اشتباه مى كنى، من با تو فرق دارم، من سمتى دارم كه تو ندارى، من در لباس پيشوايى و حكومت اسلامى هستم، وظيفه حاكم مسلمين وظيفه ديگرى است، خداوند بر پيشوايان عادل واجب كرده كه ضعيف ترين طبقات ملت خود را در مقياس زندگى شخصى خود قرار دهند و آن طورى زندگى كنند كه تهى دست ترين مردم زندگى مى كنند، تا سختى فقر و ناگوارى به آن طبقه اثر نكند، بنابراين من وظيفه اى دارم و تو وظيفه اى. [ نهج البلاغه، خطبه 202؛ در شرح حال 'ربيع بن زياد حارثى' با تفصيل و مطالب ديگرى نقل كرده ايم. ]

هنوز اميرالمؤمنين عليه السلام از آن مجلس بيرون نرفته بود كه عاصم عبا و لباس كهنه را از تن بيرون آورد و دنبال كار و كسب رفت. [ ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 11، ص 35. ]

/ 343