مغيره بن نوفل - اصحاب امام علی(علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصحاب امام علی(علیه السلام) - جلد 2

سید اصغر ناظم زاده قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مغيره بن نوفل

مغيرة فرزند نوفل كنيه اش ابويحيى بود. وى از قبيله قريش و هاشمى است كه زمان پيامبر - قبل از هجرت - در مكه به دنيا آمد. برخى نيز گفته اند: وى حدود شش سال از حيات پيامبر را درك كرده است. [ اسدالغابه، ج 4، ص 407. ]

همسرش 'امامه' بود، امامه قبلاً همسر اميرالمؤمنين عليه السلام بود كه حضرت پس از ضربت خوردن، وصيت كرد كه او با مغيره ازدواج كند. پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام با اين كه معاويه به خواستگارى 'امامه' آمد ولى او حاضر نشد و با مغيره ازدواج كرد. [ همان؛ ر. ك: الاصابه، ج 6، ص 201. ]

مغيره شخصيتى بزرگ و بانفوذ بود كه در زمان خلافت عثمان قاضىِ مدينه بود. او در جنگ صفّين در ركاب حضرت على عليه السلام مجاهدت كرده و امام عليه السلام را يارى نمود. وى مردى شجاع و دلاور بود و لذا هنگامى كه ابن ملجم لعين حضرت على را مجروح كرد و فرار نمود، مردم او را تعقيب كردند اما او با شمشيرش به مردم حمله مى كرد و مردم نتواستند او را دستگير كنند، تا اين كه مغيره او را ديد، بلافاصله پارچه اى روى صورت او انداخت و توان حمله را از او گرفت، بعد او را به زمين زد و شمشيرش را گرفت و او را در منزل خود حبس كرد تا حضرت على عليه السلام از دنيا رفت. [ همان مدارك؛ ر. ك: رجال طوسى، ص 58، ش 3. ]

مقداد بن اسود "مقداد كندى"

مقداد فرزند 'اسود بن عمرو بن ثعلبه كندى بهرائى' معروف به مقداد بن اسود و مقداد كندى است؛ زيرا او در اصل فرزند مردى به نامِ عمرو بهرائى از قبيله بهراء بود، ولى چون در ميان بهراء قوم خود مرتكب قتلى شد، فرار كرد و به قبيله كنده پناه برد و با آنها هم قسم گرديد و به همين جهت او را مقداد كندى ناميدند. وى در آن قبيله هم مرتكب قتل ديگرى شد و براى رهايى از كيفر و عقوبت عمل خود، به شهر مكه گريخت و در قبيله بنى زهره، با مردى به نام اسود فرزند عبد يغوث هم پيمان شد و اسود هم به رسم جاهليت او را پسر خود خواند و مقداد از آن پس به مقداد بن اسود شهرت يافت. [ ر. ك: اسد الغابه، ج 4، ص 409؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 340؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 391 و به اختصار رجال شيخ طوسى ص 57؛ رجال برقى ص 3. ] اما زمانى كه مسلمان شد و آيه شريفه ' اُدعُوهم لآبائهم هو أقسط عنداللَّه؛ پسر خوانده ها را به نام پدرانشان بخوانيد كه آن نزد خدا به عدالت نزديك تر است '. نازل گرديد و مسلمانان مكلف شدند كه پسر خوانده ها را فقط به نام پدرانشان بخوانند او مجدداً شهرت و نسب اوليه خود را باز يافت و به مقداد بن عمرو معروف گرديد. [ مستدرك حاكم، ج 3، ص 392؛ طبقات الكبرى، ج 3، ص 161. ]

مقداد از نظر جسمى مردى بلند قامت و گندم گون و داراى محاسن بلند و از جذابيت خاصى برخوردار بود [ همان؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 241. ] و در شجاعت و دلاورى از دلاوران و شجاعان اصحاب به شمار مى آمد. [ مستدرك حاكم، ج 3، ص 392. ]

مقداد از پيش گامان در اسلام و از اصحاب جليل القدر رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. وى از مهاجرين به حبشه است كه به مكه بازگشت ولى نتوانست با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت نمايد و بعدها با عبيدة بن حارث كه به نمايندگى پيامبر صلى الله عليه و آله به مكه آمد و با مشركان ملاقات داشت، توانست با او به مدينه مهاجرت نمايد. [ اسد الغابه، ج 4، ص 409؛ الغدير، ج 9، ص 116. ] وى در جنگ هاى بدر و احد و ساير غزوه هاى اسلام شركت كرد و در ديانت و ايمان بسيار محكم و ثابت قدم بود. ابن مسعود نقل مى كند: نخستين مسلمانانى كه اسلام خود را اظهار كردند، هفت نفر بودند كه مقداد بن اسود، عمّار و بلال از جمله آنان هستند. [ همان، ص 410؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 393. ]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مدينه ميان او و جبّار بن صخر [ در مستدرك حاكم، ج 3، ص 392 نام او را 'جبر بن عتيك' آورده است. ] عقد برادرى بست و ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب "دختر عموى خود را" به ازدواج او در آورد.

او پسر و دخترى به نام عبداللَّه و كريمه به دنيا آورد، عبداللَّه در جنگ جمل در لشكر عايشه بود و به قتل رسيد. و چون اميرمؤمنان عليه السلام بر كشته اش عبور كرد فرمود: ' بئس ابن الأخت أنت؛ تو بد خواهرزاده اى بودى.' [ طبقات الكبرى، ج 8، ص 46. ]

مقداد از اركان اربعه [ ر. ك: همين كتاب، ج 1، ص 81. ] است كه پس از رحلت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در صراط مستقيم باقى ماند و هرگز به انحراف نرفت و از اصحاب باوفا و ياران مخلص اميرالمؤمنين على عليه السلام گرديد [ رجال طوسى، ص 57، ش 1. ] و تا عصر عثمان كه زنده بود در خلافت بلافصل آن حضرت تلاش بى وقفه مى نمود و در ماجراى خلافت ابوبكر در سقيفه و خلافت عمر و عثمان صريحاً به مخالفت برخاست و از ولايت حضرت على عليه السلام دفاع نمود.

/ 343