و ثانيا: از آنجا كه ياد مرگ و قبر و قيامت در سازندگى انسان تاثير ه سزائى دارد لذا در تعاليم دين مبين اسلام اينهمه به آن ترغيب شده است زيرا اگر انسان پيوسته به ياد مرگ بوده و آمادگى لازم جهت فرارسيدن آن را داشته باشد نتايج ذيل حاصل شود:
- داراى زندگانى شرافتمندانه اى خواهد بود.
- در برابر قدرتهاى شيطانى و تمام طاغوتيان با دليرى و شجاعت مى ايستد.
- انسانى كريم و داراى روحيه ى بذل و بخشش خواهد بود.
- بر مال دنيا حرص و طمع نخواهد داشت.
- در برابر مشكلات بردبار و صبور است.
- در هر دو حال گرفتارى و گشايش شكر گذار است.
- داراى عزمى راسخ و اراده اى مستحكم مى باشد.
- با عزت زندگى مى كند و زير بار ذلت و منت كسى نمى رود.
- در كارها با جديت به پيش مى رود و هيچگاه خسته نمى شود.
- عنان گسيخته در پى شهوترانى نمى رود.
- كارهاى دنيا را بدون شتاب زدگى انجام مى دهد "گوئى تا ابد در اين دنيا زندگى خواهد كرد" و در كارهاى آخرت جدى است و كار امروز را به فردا نمى اندازد "گوئى همين فردا خواهد مرد و از ثواب و پاداش آن محروم مى شود".
و از آنجا كه ياران خوب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيوسته به ياد مرگ بودند، لذتهاى دنيا را ناديده گرفتند و با عزت زيستند و بسيارى از آنان به شرف شهادت نائل شدند. و موجبات پيروزى و گسترش اسلام را فراهم ساختند.
و از آن هنگامى كه مسلمانان ياد مرگ را به فراموشى سپردند و به دنبال دنيا و لذتهاى مادى و شهوات رفتند و به هوا و هوسها رو آوردند، آن عزت و اقتدار خود را از دست دادند و از هر صدائى به خود مى لرزيدند و ظالمان بر آنها مسلط شدند.
از آنچه گذشت به اين نتيجه رسيديم كه پيوسته به ياد مرگ بودن موجب خودسازى و خشنودى پرودگار و به فراموشى سپردن آن موجب گمراهى و خشنودى شيطان است، و همين مطلب يكى از امتيازها و ويژگيهاى نهج البلاغه به شمار مى آيد و به همين علت- چنانكه گذشت- ابن ابى الحديد معتزلى در شرح خطبه ى 'الهاكم التكاثر' مى گويد: پنجاه سال پيش تاكنون بيش از هزار مرتبه خوانده ام و در هر مرتبه تاثير جديدى بر من گذاشته است...'. [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153. ]
بنابراين اين شبهه نيز ناتمام است.