از كف داده و تهى دست باقى مانده است؟
درست است كه اين جمله، با جمله نخست، قريب المعنى است، ولى تفاوت ظريفى با آن دارد. در آنجا، سخن از ذلّت است و در اينجا، سخن از حقارت و پستى. اين دو مفهوم، مختلفند ولى لازم و ملزوم هم. چهارمين مصيبتى كه دامن ترك كننده جهاد را مىگيرد اين است كه «عقل و فهم او تباه مىشود; وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالاِْسْهَابِ (1)».
افراد ضعيف و ناتوان و مغلوب و شكست خورده، دائماً، گرفتار توهّم اند و ارزيابى واقعيات، آنچنان كه هست براى آنها مشكل است. وحشت از دشمن، سبب مىشود كه گرفتار كابوسى از تخيّلات هولناك گردند، يا اين كه براى پيروزى، دست به دامن خرافات بزنند و به جاى جستوجوى پيروزى در سايه شمشيرها در ميدان نبرد، مثلا به ساحران و جادوگران پناه ببرند. اين طور افراد، در طول تاريخ، نمونه هاى متعددى دارد. روشن است كه تنها، افراد ضعيف و ناتوان، به اين امور خرافى پناه مىبرند، ولى مجاهدان شجاع، از اين موهومات، بيگانه اند.
پنجم اين كه «به خاطر ضايع كردن جهاد، حق، از او گرفته مىشود; وَ أُدِيْلَ (2) الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ»، چرا كه ـ همان گونه كه در ضرب المثل معروف آمده است ـ حق، گرفتنى است و نه دادنى. زورگويان جهانخوار و غاصبانِ طغيانگر هرگز حق را به صاحبان حق نسپرده اند، بلكه بايد قوى شد و حقّ خويش را از چنگال آنها گرفت.
در كلمات مبارك امام (عليه السلام) در خطبه 29 آمده است كه: (لايُدرَكُ الحَقُّ اِلاّ بِالْجِدِّ; حق، جز با تلاش به دست نمى آيد.
ششم اين كه: «چنين كسى، به راه محو و نابودى كشانده مىشود; وَ سِيْمَ الْخَسْفَ». با توجه به اين كه خَسفْ و خسوف، به محو شدن نور ماه گفته مىشود و
1 ـ اسهاب، به معناى «كم عقلى و پرحرفى» است و در خطبه بالا، اشاره به همان معناى نخست است. 2 ـ أديل، از مادّه «دولة» به گفته مقاييس، به دو معنا آمده: يكى «تحول و جابه جايى» و ديگر «ضعف و سستى»، در اين جا به همان معناى نخست است.