سوم اين كه: و هنگامى كه ديگران زبانشان كُند شده بود و از اظهار نظر در مسايل مهم اسلامى و بيان حقايق علمى بازمانده بودند، من به سخن آمدم و حقايق را بيان كردم.
چهارم اين كه: در آن زمان كه ديگران بر اثر شك و ترديد و حيرت و سرگردانى از راه رفتن باز ماندند، من در پرتوِ نور پروردگار (نور ايمان و يقين يا نور قرآن و وحى) به راه خود ادامه دادم و پيش رفتم.
ولى با اين همه افتخارات ادعايى نداشتم و جار و جنجال و سر و صدايى به راه نينداختم و اين همان چيزى است كه در جمله «كُنْتُ أخْفَضَهُمْ صَوْتاً»، به آن اشاره فرموده است.
سپس در نتيجه گيرى مىفرمايد، بازده اين امور آن شد كه من زمام كار را به دست گرفتم و به پرواز در آمدم و جايزه سبقت در فضايل را بردم.
در جمله بعد بر مسايل گذشته تأكيد كرده و مىگويد: مانند كوه ايستادم و هيچ حادثه اى قدرت جابجايى مرا نداشت.
و با اين همه پاك زيستم و پاك ماندم و هيچ كس نتوانست بر من عيبى بگيرد.
اين جمله ها چنانكه گفته شد ممكن است اشاره به آغاز ظهور اسلام باشد; زيرا مىدانيم نخستين كسى كه از مردان ايمان آورد، على (عليه السلام) بود و در آن ايّام كه اسلام و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) كاملا غريب بودند و مؤمنان اندك و دشمنان قوى و نيرومند، كسى كه در همه جا و در تمام صحنه ها حاضر بود و با تمام وجودش، از اسلام و قرآن و پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) دفاع كرد، على (عليه السلام) بود.
اين معنا همچنان ادامه يافت; در يوم الدّار كه آغاز تبليغ آشكار براى اسلام، بعد از سه سال تبليغ پنهانى، بود تنها كسى كه دعوت پيامبر را براى حمايت اجابت نمود آن حضرت بود. و در ليلة المبيت، او بود كه جانش را در طَبَق اخلاص گذاشت و در مقابل خطرهاى جدّى، كه جان پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را تهديد مىكرد، مردانه دفاع كرد.