پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

جلد 2 -صفحه : 665/ 600
نمايش فراداده

برانداخت در تواريخ به دو چيز اشاره شده: نخست اين كه «عمر بن عبدالعزيز» استادى داشت كه او را شديداً از اين كار بر حذر داشت و فضايل على (عليه السلام) را براى او بازگو نمود; ديگر اين كه هنگامى كه پدرش در خطبه نماز جمعه در زمانى كه امير مدينه بود وقتى كه به اداى لعن و سب مىرسيد زبانش مىگرفت و لكنت پيدا مىكرد، با اين كه مرد فصيح و زبان آورى بود، «عمربن عبدالعزيز» از او پرسيد: پدر اين لكنت زبان تو از چيست؟» پاسخ داد: فرزندم! شاميانى كه پاى منبر ما مىنشينند اگر از فضايل اين مرد بزرگ آن اندازه كه پدرت مىداند بدانند احدى از آنها از ما پيروى نخواهد كرد. (1)

ولى ظاهراً عامل اصلى بالاتر از اينها بود. لعن و دشنام ها سبب شد كه گروهى از مردم آگاه، به نشر فضايل على (عليه السلام) بپردازند و احاديث پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را در فضايل على (عليه السلام) سينه به سينه و زبان به زبان در جلسات خصوصى يادآور شوند و تدريجاً مقاومت هاى مردمى از گوشه و كنار شروع شد و مردم نفرت خود را از اين سنّت زشت كه پاكترين و با فضيلت ترين مردان اسلام را هدف قرار مىداد ابراز داشتند. حاكمان بنى اميه متوجه شدند كه نه تنها به هدف خود نرسيده اند، بلكه شايد نتيجه معكوس بگيرند و هوشيارى عمربن عبدالعزيز سبب شد كه قبل از ديگران به اين واقعيت برسد لذا در پيشگيرى از اين كار پيشگام شد. و اين امر (مسأله سب و لعن) و ضايعات ناشى از آن چهل سال طول كشيد و بر هفتاد هزار منبر سب و لعن صورت مىگرفت.

در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه چگونه گروهى از مسلمانان ـ هر چند ناآگاهـ پذيرفتند كه پيشواى بزرگ اسلام را، كسى كه فضايل او شرق و غرب را پر كرده بود، به باد دشنام و ناسزاگويى بگيرند؟

پاسخ اين سؤال با توجه به كارهاى معاويه در شام روشن است. او تمام تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار برد تا نسلى را كه بعد از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) تولّد يافته و

1 ـ الغدير، جلد 2، صفحه 101 به بعد و جلد 10، صفحه 257 به بعد و شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 4، صفحه 58 به بعد.