اَللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّوني وَ سَئِمْتُهُمْ وَسَئِمُوني (1) ، فَأَبْدِلِني بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ، وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرَّاً مِنِّى! اللَّهُمَّ مِثْ (2) قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ، أَمَا ـ وَاللهِ! ـ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِس مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْم.
ثّم نزل (عليه السلام) من االمنبر.
خداوندا! من، از آنها خسته شده ام و آنها نيز از من (كه هماهنگى با نيّات شومشان ندارم) خسته شده اند. من، از آنان ملول گشته ام، و آنان نيز از من، ملول گشته اند، پس، به جاى آنان، افرادى بهتر، به من عنايت فرما! و به جاى من، شخص بدى را بر سر آنها مسلّط فرما. خداوندا! دل هاى آنها را (از غم و اندوه) ذوب كن آن گونه كه نمك در آب ذوب مىشود! بدانيد ـ به خدا سوگند ـ دوست داشتم به جاى شما، يك هزار مرد سوار از قبيله بنى فراس بن غنم (كه شجاع و وفادارند) مىداشتم (سپس امام در وصف آنان به اين شعر متمثّل مىشود).
اگر آنها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى، (سريع و تندرو) به سوىتومى آيند.
سپس امام (خطبه را پايان داد) و از منبر فرود آمد.
1 ـ «سئمتهم» از مادّه«سأم» است و به معناى «ملالت و افسردگى و زدگى از چيزى» است. 2 ـ «مِث» از مادّه«ميث» است و در اصل، به معناى «حل شدن چيزى در آب» است و بر بارش باران كه خاك زمين را در خود حل مىكند، نيز اطلاق شده و به حوادث تلخ و دردناك كه عقل و هوش انسان را مىگيرد و قلب او را فشار مىدهد نيز گفته شده است.