بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه

محمد رنجبر

نسخه متنی -صفحه : 133/ 115
نمايش فراداده

فصل نهم : نقش تربيتى و اخلاقى امام سجّاد (عليه السلام)

تربيت نيروهاى صالح و عالم (نيروسازى)

امام سجّاد(عليه السلام)در راستاى تلاش هاى هدايت گرانه خود، در نشر صحيح احكام و معارف بلند دينى و هرچه بهتر زنده كردن سيره و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و امامان پيش از خود، اقدام به كار بزرگ ديگرى كردند كه از آن مى توان به «نيروسازى» ياد كرد. بدين منظور، حضرت به تربيت انسان هاى شايسته همّت گماشتند و نيروهاى جذب شده را آموزش، بصيرت و آگاهى دادند و موانع مبارزه را به آنان آموختند و رازدارى و دورى از نامحرمان را به آنان گوشزد كردند.

حضرت سجّاد(عليه السلام)درمدت 34 سال امامت و هدايت خود، موفّق به تربيت افراد زيادى گرديدند و آنان را براى تداوم انقلاب شيعه از هر جهت آماده ساختند. در رأس اين افراد، فرزند برومندشان، امام محمدباقر(عليه السلام)، بود كه وظيفه امامت پس از آن بزرگوار را به عهده گرفتند و سنگ بناى دانشگاه اهل بيت(عليهم السلام)را گذاشتند و فقه شيعه را پايه ريزى كردند. فرزندان ديگر آن حضرت، عبداللّه، عمر و حسين، نيز از فقيهان و راويان حديث بودند و به عبادت و درست كارى شهرت داشتند.

در اين ميان، حسين بن على بن الحسين روايات زيادى را از پدر خود، امام سجّاد(عليه السلام)و برادرش امام باقر(عليه السلام)و عمّه اش جناب فاطمه، دختر امام حسين(عليه السلام)، نقل كرده است.(49)

همچنين جناب زيد بن على، كه به علم و تقوا و بزرگوارى مشهور بود، پرچم انقلاب كربلا را دگر بار برافراشت و خواب راحت را از چشم ستمگران برگرفت.

از دختران آن حضرت، جناب عُلَيَّه، بانويى فاضل و از راويان حديث است. وى كتابى داشته كه زراره از آن روايت مى كرده است.(50)

علاوه بر فرزندان گران قدر آن حضرت، اصحاب تربيت شده آن بزرگوار نيز همچون ستاره هايى درخشان در آسمان علم و دانش درخشيدند و پرتو افشانى كردند. شيخ طوسى(قدس سره)171 نفر را در زمره اصحاب و راويان آن بزرگوار ذكر كرده است.(51) به ذكر نام برخى از مشاهير آن اكتفا مى گردد: ثابت بن دينار معروف به «ابوحمزه ثمالى»، ابوخالد كابلى، يحيى بن ام الطويل، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيّب، عمرو بن عبداللّه سبيعى، عامر بن واعله كنانى، قاسم بن عوف، سلمة بن دينار مدنى، ابان بن تغلب بن رياح و طاووس بن كيسان.(52)

امام سجّاد(عليه السلام)با تربيت چنين يارانى در حقيقت، يكى از مؤسّسان مدرسه بزرگ اسلامى بودند. خانه و مسجد، مدرسه ايشان بود و طلاب در آن جا پيرامون ايشان جمع مى شدند و بعدها شاگردانشان، سازندگان تمدّن اسلامى گرديدند و مردان تفكر و قانون گذارى و ادب اسلامى گشتند.(53)

با آن كه علم و دانش در خاندان حضرت موروثى بود، ايشان براى تجليل از مقام دانشمندان، در جلسات درس فقها و علماى شهر مدينه شركت مى كردند و از اين راه، ديگران را به دانش اندوزى، ترغيب و تشويق مى نمودند.

در اين باره، يزيد بن حازم مى گويد:

سليمان بن يسار را مى ديدم با على بن الحسين(عليه السلام) بين قبر و منبر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نشسته و تا بالا آمدن آفتاب به مذاكره و مباحثه مى پرداختند. چون مى خواستند برخيزند، عبداللّه بن ابى سلمه سوره اى را مى خواند و پس از ختم سوره دعا مى كردند.(54)

امام سجّاد(عليه السلام) با تشكيل جلسه هاى درس و مباحثه در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله)، رشته هاى گوناگون علوم الهى از قبيل تفسير، حديث و فقه را به دوست داران دانش و معرفت مى آموختند و دانش پژوهان را به درك عميق احكام دين و استنباط احكام ترغيب مى كردند. كوشش امام سجّاد(عليه السلام) در اين عرصه، ثمرات علمى فراوانى براى جامعه اسلامى به بار آورد و عالمان زيادى به دست حضرت تربيت شدند كه گرد ايشان را مى گرفتند و حضرت به عنوان محورى مستحكم در بين آنان به حساب مى آمدند. چنان كه سعيد بن مسيّب مى گويد:

قرّاء به سوى مكّه روانه نمى شدند تا زمانى كه امام سجّاد(عليه السلام)روانه نمى شد. پس چون حضرت حركت مى كردند، با وى هزار نفر از آنان روانه مى شدند.(55)

امام(عليه السلام) در ستايش طالب علم جمله اى دارند كه حاكى از توجه بسيار ايشان به دانش و دانش آموزى است; هنگامى كه دانش آموزى به خدمتشان مى رسيد، مى فرمودند: «خوش آمدى، اى سفارش شده رسول خدا(صلى الله عليه وآله)!» سپس مى فرمودند:

وقتى دانشجو از خانه خود بيرون مى آيد، پاى خود را بر هيچ تر و خشكى از زمين نمى گذارد، مگر آن كه تا هفتمين طبقه زمين براى او تسبيح مى كنند.(56)

بنابراين، بى سبب نيست كه افراد زيادى از علم حضرت بهره مند مى شدند و زمينه براى نهضت عظيم علمى ـ فرهنگى امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) فراهم مى آمد.