اسلام منادى برادرى و برابرى بين افراد جامعه اسلامى بوده است و تفاوت و برترى را تنها با معيار تقوا محك زده و اختلاف قبيله اى و نژادى، كه در جاهليت ارزش فراوان داشت، از نظر اسلام كاملا مردود و بى ارزش شمرده شده است. اما با روى كار آمدن امويان، اين تعاليم حيات بخش و افتخارآفرين به فراموشى سپرده شدند و اختلافات و برترى جويى هاى قبيله اى دوباره زنده شد. فتوحات جنبه كشورگشايى و راهى براى كسب درآمد از راه غنايم و خراج گرديد.علاوه بر اختلافات قبيله اى، اختلاف نژادى و مسأله عرب و عجم و برترى عرب بر عجم، مجدّداً مطرح شد. موالى (مسلمانان غير عرب) خوار گشتند و عرب ها بر آنان تقدّم و برترى يافتند. معاويه، سردمدار امويان، «عرب» را انسان و «موالى» را شبه انسان مى شمرد.(57) سياست تبعيض نژادى به حدّى رسيده بود كه عرب ها به موالى، دختر نمى دادند.(58)ابراهيم بن هشام بن اسماعيل، والى مدينه، يكى از موالى را به دليل آن كه با زنى عرب ازدواج كرده بود، دويست ضربه شلاق زد و سر و ريش و ابروهاى وى را تراشيد و طلاق زنش را از او گرفت!(59)امام سجّاد(عليه السلام) با توجه به اين اوضاع و شرايط در عصر خويش، به موالى عنايت ويژه اى داشتند و نحوه رفتار امام(عليه السلام) با بردگان، در نهايت دقّت و ظرافت پايه ريزى شده بود. مطالعه اين بخش از زندگى حضرت براى دست اندركاران امور تربيتى جامعه، بسيار جذّاب و مفيد است. رفتار حضرت داراى چند ويژگى برجسته است كه به آن ها اشاره مى شود:الف) بردگان و كنيزان بسيارى مى خريدند، اما آنان را بيش از يك سال نگه نمى داشتند و به بهانه هاى گوناگون آنان را آزاد مى كردند. اين خود بهترين دليل بر آن است كه امام(عليه السلام) از خدمت آنان بى نياز بودند و از اين عمل، اهداف ديگرى را دنبال مى كردند.ب) بردگان خود را «فرزند» مى ناميدند و با تعبير «يا بُنىّ» (اى پسركم) آنان را صدا مى زدند تا اعلام كنند كه در نظر ايشان، مسلمان آزاده و غير آزاده هر دو برابرند، بر خلاف ديگران كه بردگان را از حيوان نيز پست تر مى شمردند. رفتار حضرت با بردگان رفتارى كاملا مطابق با موازين اسلام ناب بود، با آنان غذا مى خوردند، نشست و برخاست مى كردند، سخن آنان را مى شنيدند و... . اين رفتار به طور طبيعى سبب مى شد كه محبت حضرت در دل آنان جاى گيرد.